خدا را شکر که همیشه خانواده، آنلاین است

عکاس: ماهی صفویه/ نویسنده: مریم متقیان

خانواده

داستان زیر درباره حس یک مادر نسبت به خانواده است.

 

نمی‌دانم ساعت هفت با هفت و پنج دقیقه چقدر فرق دارد که این‌قدر ترافیک متفاوت می‌شود. امروز هم پویا کتابش را فراموش کرده بود و برای آوردنش، همان ۵ دقیقه‌ی طلایی را از دست دادیم و حالا ۱۵ دقیقه است، در زنجیره‌ی پرهیاهوی ماشین‌ها گیر افتاده‌ایم. اغلب عجله دارند و خواب‌آلوده‌‌اند. در آخرین ثانیه‌ها به محل کارم می‌رسم. همین که تأخیر نداشته باشم خوب است. هیاهوی ترافیک را off می‌کنم.

 

زیر چشمی به صف مراجعین نگاه می‌کنم. چرا به ساعتی که برایشان تعیین می‌کنم دقت نمی‌کنند؟! این سؤالی است که هر روز از خودم می‌پرسم.

به سرعت لباس فرمم را می‌پوشم و دفترچه‌‌ها را به ترتیب قرار می‌دهم و اسامی را یکی یکی صدا می‌کنم.

گرفتن نمونه‌‌های خون را شروع می‌کنم. روبروی من، روی صندلی که می‌نشینند، شروع به درد دل می‌کنند. چقدر رنگ سفره‌ی دل آدم‌ها با هم متفاوت است. بعضی‌ها، درد‌دل‌های کهنه دارند و بعضی‌ها نگران کودکی هستند که امیدوارند تا برمی‌گردند خواب باشد. عده‌ای هم باید سریع به محل کارشان برگردند.

سرم را بالا می‌گیرم؛ ساعت از ۱۲ گذشته است. شروع به ثبت اسامی می‌کنم.

 

وقت رفتن است. این را از صدای همکارانی که دور تایمکس جمع شده‌‌اند، می‌فهمم.

پرونده‌ی کار را off می‌کنم.

 

به خانه می‌رسم، قبل از اینکه لباسم را عوض کنم، زیر قابلمه را روشن می‌کنم. لباسم را عوض می‌کنم و به سرعت میز را می‌چینم. یکی‌یکی از راه می‌رسند…

من مانده‌ام و بشقاب‌های خالی از غذا…

همسرم خسته است. یک فنجان همدلی برایش می‌ریزم.

پروا مقابل در آشپزخانه ایستاده است و با چشمان سیاه جذابش نگاهم می‌کند. یک بغل بوسه برایش کنار گذاشته‌ام.

به اتاق پسرم می‌روم. با حل یک سؤال استاتیک هنوز مشغول است. یک سبد سکوت هم برای او به جای می‌گذارم.

همه‌ی کارها را off  می‌کنم.

 

چقدر خسته‌ام. باید استراحت کنم. باید از زندگی مرخصی بگیرم. از محل کارم می‌توانم؛ اما از خانه …

به یک تنوع نیاز دارم. باید برای خودم کاری بکنم. اشک در چشمانم حلقه می‌زند. دخترم کنارم ایستاده است. به سرعت خودم را جمع و جور می‌کنم. کتابش را به طرفم می‌گیرد: «لغت‌ها رو ازم بپرس مامان».

کتاب را از او می‌گیرم. پرانرژی و بی‌وقفه همه را جواب می‌دهد. شوری از وجود این دختر باهوش به دلم چنگ می‌زند.

ساعت استراحت تمام شد. باید به بقیه‌ی کارهایم برسم. بلند می‌شوم و فراموش می‌کنم به چه چیزی فکر می‌کرده‌ام. اثری از خستگی نیست. زیر لب می‌گویم: «خدا را شکر که همیشه خانواده، آنلاین است».

 

خدا را شکر که همیشه خانواده، آنلاین است

گوینده: آوین

موزیک پادکست: یک قطعه‌ی تک نوازی پیانو از جرج دیویدسون با عنوان قلعه در ابر (Castle On A Cloud)

مطالب مرتبط
12 دیدگاه‌ها
  1. نفیسه ولدی می‌گوید

    چه خوب ، ساده و صمیمی از یک روز پر از مسئولیت و خستگی نوشتید و از زاویه ای زیبا ترسیمش کردید بدون این که غر بزنید و روی سختیهاش تاکید کنید .
    تبریک به خاطر نگاه زیباتون به زندگی
    موفق باشید

  2. الناز خطیبی می‌گوید

    دقیقا همینه، خانه داری کاری است که هیچ وقت نمی توان از آن مرخصی گرفت ، عالی نوشته اید،موفق باشید

  3. یاسمن بلوری می‌گوید

    درود بر شما خانم متقیان. چقدر خوب توصیف کردید و دلنشین. و چقدر خوبه که خانواده همیشه آنلاینه.
    به امید آنلاین بودن همه ی خانواده ها

  4. شاهمرادب می‌گوید

    خانواده یعنی این

    اینجوری بچه ها درست تربیت میشن
    ومحبت در جسم وجانشان رخنه میکنه چون محبت دیده اند.قلمتان وزندگیتان پر دوام. شاهمرادی

  5. سمیرا می‌گوید

    خیلی خوب بود خانم متقیان عزیز،
    مخصوصا جمله آخر که من از آن ایهام جالبی را برداشت کردم.

  6. سردشتی می‌گوید

    جمله رنگ سفره دل آدمها و فنجان همدلی رو دوست داشتم قلمتان مانا و خانواده تان همیشه آنلاین باد

  7. شهین طالبی می‌گوید

    نگاه پر از عشق و مهر به روزمرگی های زندگی(کارهای خانه،رسیدگی به درس بچه هاو…..) تصویر شده است. شاید شغل راوی ، گرفتن نمونه خون، که در صورت وجود بیماری باعث پیگیری ودرمان آن می شود هم در نوع نگاهش به زندگی تاثیر دارد. ومن هم تاکید میکنم بله خانواده،آنلاین است. و زندگی با تمام اشکال متفاوت و گوناگون در “خانواده آنلاین” جاری است.درود بر شما خانم مریم متقیان

  8. ناشناس می‌گوید

    عالی بودتوصیف یک روز کاری….درعین سادگی وتکراری بودن مسایل….تبریک به خانم متقیان عزیز

  9. زهرا می‌گوید

    سلام عزیزم
    خیلی خوب نوشته بودید . فقط این که نیاز به تنوع دارید ، در گرو تقسیم وظایف به دیگر افراد خانواده است . متاسفانه اغلب زنان شاغل ، این موضوع را نادیده می گیرند که به بقیه ی عزیزانشان هم سهمی در کارخانه بدهند . مثلابچه ها در سفره انداختن و چینش آن وهمین طور جمع کردنش و همسرتان هم در شستن ظرفها و بردن آشغالها به بیرون کمکتان کند . هر چه باشد شما هم برای بهتر شدن زندگی عزیزانتان در بیرون از منزل مشغول کار هستید . این طوری اگر باشد ، آن وقت ، هم عزیزانتان با ارزش زندگی آشنا می شوند و کار یاد می گیرند مثل بچه هایتان .
    هم همراهی واقعی همسرتان را در می یابید .
    هم برای خودتان وقتی پیدا می کنید تا خوشحال شوید و بهترهمراهشان زندگی کنید.

    این طور اگر باشد خانواده آنلاین می شود چون معنی واقعی و اصیل خانواده یعنی همکاری و همدلی تمام اعضای خانواده با همدیگر

    با تشکر از شما برای متن خوبتان

  10. دینا کاویانی می‌گوید

    عالی است.

  11. ناشناس می‌گوید

    بسیار عالی بود

  12. مریم احمدی می‌گوید

    عالی بود موفق باشید

دیدگاه‌تان را درباره این متن بنویسید

پست الکترونیک شما نمایش داده نمی‌شود