طبق معمول از شرکت تقاضای کارگر کردم؛ کارگر نظافت خانه . وقتی کارگر وارد خانه شد تعجب کردم . از نظر فیزیکی با بقیه کارگرها متفاوت بود: مژهها مصنوعی، لبها پروتز، ریمل غلیظ، رژ غلیظ و صورت گونهگذاری شده.
آن روز وقتی کار را به کارگر نظافت خانه محول کردم یکدفعه گفت:
این شغل اصلی من نیست، من یک وکیل هستم.
گفتم: پس این جا چه میکنی؟
گفت: شوهر اول من آلمانی بود. از او یک پسر ۳۰ ساله دارم که الان مرا آورد رساند. از او طلاق گرفتم چون عیاش و زن باز بود. پدرم مرا به پسرعمهام داد که ایشان یکی از مقامات مملکتی است. با سران کشور هفتهای یک روز در باغ فلان قدم میزنند. پدرش نیز پست خیلی مهمی دارد. جلو در خانه ما نگهبان هست و شوهرم و پدرم بسیار مذهبی هستند و من و مادرم کاملا برعکس آنهاییم.
الان به اختلاف رسیدهایم.
چند تا خانه داریم. من از این جا میروم خانهی پسرم؛ لباسهایم را عوض میکنم. لباسهای شیک آن چنانی میپوشم؛ زیورآلات زیبا میزنم؛ با ماشینم شب ساعت ۱۱ میروم به خانه. او فکر میکند با کسانی رابطهی نامشروع دارم و به من انگ بد میزند. من میخواهم او را به دادگاه بکشانم تا او از من شکایت کند که زنم ناشزه است. بعد با این برگههایی که از شرکت میگیرم و شهادت شما به قاضی ثابت میکنم که این زمانهایی که او ادعا میکند من چنین کردهام مشغول کار در شرکت بودهام.
گفتم اولا شهادت نمیدهم ثانیا تو اگر وکیل هستی چرا وقتی بیرونی و سر کاری، سر کار وکالتت نیستی؟ آمدهای کارگری؟
گفت: آخر آن طور نمیتونم چیزی رو ثابت کنم. من خودم پرونده مینویسم. دائم توی دادگاه هستم. میدونم چه کار باید بکنم.
نمیدانید آن روز چطور از او کار کشیدم. البته حق و حقوقش را بجا دادم و گفتم: علاوه بر این که استاد هستم، یک مشاورم. بعد از عید بیا تا مشکلت را حل کنم. آدم با دروغگویی راه به جایی نمیبرد.
حسابی جا خوردم و خندیدم. سپاس
واقعا عجیب بود !!!
بله واقعا با درپغ کاری از پیش نمیره.
خیلی خیلی عجیب بود و غیر قابل تصور!!!!
قلمتان سبز
چه خیال باطلی راه درست این نیست.شاهمرادی
جالب بود….یه آقایی برای نظافت راه پله و پارکینگ آپارتمان ما می آمد، دانشجوی متالورژی بود والبته خیلی هم دوست نداشت راجع به این مساله صحبت کنه وبعد از فارغ التحصیلی برای کار به عسلویه رفت. خانم اشرفی موفق باشید.
واقعا عجیب بود.
قضاوت درباره ی واقعی بودن گفته های ایشان کار دشواری است. چون از یک طرف داستانی که برایتان گفته اند تناقضات درونی دارد و کمی علمی-تخیلی است. اما از طرف دیگر آنقدر پرونده های عجیب و غریب در دادگاه ها وجود دارد، که این ماجرا هم باورپذیر خواهد بود.
به هر حال ماجرای زندگی شان جان می داد برای داستانهای خانم آگاتا کریستی.
موفق باشید.
وقتی روابط جای ظوابت رو می گیره هیچ کس سر جای خودش نیست بخاطر همین شیرازه کار از هم در میره
البته فکر می کنم این خانم مشکل داشت و پیشنهاد مشاوره صاحب خانه به جا بود
جالب بود موفق باشید
ضوابط ببخشید
بسیار عالی موفق باشید
خیلی خوب بود. موفق باشید
همچین وکلای مزخرف و پستی حرفه و صنف وکالت را به گند کشیده اند حیف از حرفه وکالت