متن کوتاه زیر درباره بحران چهل سالگی و بی رنگ شدن تدریجی زندگی یک زن است:
تویی که بلند بلند خوشحالیت رو فریاد میزنی،
از من زنتری
از منی که خندهم رو قورت میدم مبادا صدای خندههام به مذاق کسی خوش نیاد.
تویی که لباس زرد و بنفش و صورتی میپوشی،
از من خوشتری
از منی که هر سال به خاطر عدد شناسنامهم، رنگ لباسام تیرهتر میشه.
یادش بخیر، اون روسری قرمز، پارسال توی ویترین، به من چشمک میزد. به خودم گفتم: «این رنگ از سن تو گذشته».
شادیهای فریاد نزدهی زیادی، توی گلوم مونده.
یادم نیست چند تا بستنی زعفرونی، توی خیابون، با آرامش باید لیس میزم. یادم نیست آخرین لی لی زندگیم، کی رنگ خاموشی گرفت؟ فقط یادمه همیشه در تقلای زن شدن بودم: بزرگ شو! مسئولیتپذیر شو! زن شو! مادر شو! و …
حالا کودکی من کجاست؟
پشت ویترین کدوم مغازه، به عروسک مو فرفری زل زده؟ قلبم بدتر از همیشه تیر میکشه. کسی کودکیم رو ندیده؟
اگه پیداش کردین، بفرستین به این آدرس:
آرامستان ابدی، خیابان نیستی، کوچهی زن بیرنگ، پلاک ۴۰
خانم فروغی عزیز به گمانم خودمان باعث ایجاد همه ی انتظارات میشویم! چرا باید حسرت روسری قرمز به دلمان بماند!؟ حتی در دوران پیری!؟ من سعی میکنم همیشه شادابی خود را حفظ کنم و هیچگاه به تغییرات سنم فکر نکنم. عمر مفید و پرانرژی با اعداد و ارقام ساخته نمیشود
عالی بود!
برای شاد بودن، سن یک توهم ذهنی است.
کم نیستند میانسالهای پرنشاط، و جوانهای افسرده.
درود، متن بسیار خوب و تامل برانگیزی بود و من هم با نظر دوستان موافقم. شادی واقعی باید از دل برآید و به سن و جنسیت ربطی ندارد.گرچه در کشور ما فضای سیاسی و عرف و سنت ، تنگ نظرانه با زنان برخورد می کنند، اما در نهایت خودمان هستیم که می توانیم شادی را بجوییم و بیابیم …
پاشو، قرمز بپوش، بستنی لیس بزن، و لیلی کن!
اینا رو به هر زنی میگم که آرزوشو داره.
سلام دوست عزیز آدرست کجاست نه اون آدرس نا امیدی که در متن دادی
به سراغت میآیم با یک روسری قرمز ویه کارتن بستنی چوبی با جعبه ای از گچ ومیشوم یار دبستانی باهم میخوریم ولی لی میکنیم .شاهمرادی
خانم شاهمرادی عاشقتون شدم?????
حتی اگر بنا به عرف در بعضی جاها پوشیدن لباسهای تیره برای سنین بالامرسوم باشد، به هر حال اینطور نیست که شادی و جریان طبیعی رندگی تعطیل شود. چیزی که در جامعه می بینم تغییر این رسوم و عرف است، و پوشیدن لباسهای رنگ روشن و شاد توسط خانمهایی بسیار سالخورده را هم شاهد هستیم. مثل دوستان من هم معتقدم شادی باید درونی باشد.
موفق باشید دوست عزیز. هیچ کس جز خودمان نمیتواند گم کرده هارا پیدا کند. همیشه اولین قدم سخت تمرین است. اولین قدم را برداریم و با امید پیش به سوی شادی
به من بگید کی رنگ و عشق و شادی رو تقسیم کرده به زیر چهل سال و بالای اون. لطفا به خانم ساکن پلاک چهل بگید تا کس دیگه روسری قرمز رو نخریده بره و بخره.
حیف به من رنگ قرمز نمی اد
من که حتی هشتاد سالم بشه بازم تو خیابون بستنی دستم می گیرم و میخورم. عاشق رنگهای شاد هستم و با اینکه چادریم ولی بازم رنگهای روشن میپوشم. مقصر اصلی خودمون هستیم و تا خودمون نخوایم هچ کس نمیتونه مارو محدود کنه.موفق باشید
برای من اصلا این چیزها مهم نیست و هر چی سنم بیشتر میشه اتفاقا بیشتر عاشق رنگ های مختلف میشم
زندگی کنید، آنطور که دلتان میخواهد. این خود ماییم که به لحظهلحظهی زندگیمان معنی و اعتبار نمیدهیم، نه هیچ چیز دیگر. آن روسری قرمز هنوز منتظر شماست.
رقمِ سن یک عدداست. آنچه گواهی میدهددل است. رنگِدل همیشه قرمز است. قرمز همیشه شاد است.?