منیر خانم و عذرا خانم

تصویرگر: آذین یوسفیانی

وقتی کوچک بودیم با پسرخاله‌ها و دخترخاله‌ها در حیاط مادربزرگم توپ بازی می‌کردیم. منیر خانم همسایه مادربزرگم بود.

منیر خانم دختری داشت به نام عذرا خانم.

توپ که می‌افتاد تو حیاط همسایه، منیر خانم توپ را پاره می‌کرد و به ما بد و بیراه می‌گفت.

اما وقتی خانه نبود دخترش عذرا خانم با مهربانی توپ ما را پس می‌داد و لبخند می‌زد.

حالا دیگر ما بزرگ شده‌ایم،

و آن‌ها خیلی وقت است از این دنیا رفته‌اند.

مطالب مرتبط
10 دیدگاه‌ها
  1. اذین خودی می‌گوید

    خاطره داستان جالبی بود. لذت بردم

    1. ستاره می‌گوید

      ببخشید من نفهمیدم این متن می خواست چی بگه ؟

  2. یاسمن بلوری می‌گوید

    برخی حس های نوستالژیک برای یک شخص خاص معنا دارد. کاش حس بیشتری منتقل میکردید. هرچند این پاره سدن توپ اتفاق طبیعی آن روزگاران بود

  3. شاهمرادی می‌گوید

    تفاوت رفتار انسانها در همه جا دیده میشود.

  4. نفیسه می‌گوید

    من متن رو دوست داشتم به نظر من با یک متن کوتاه و مختصر تفاوت آدم ها و شاید نسل ها نشون داده شده بود .
    متن غافلگیر کننده ای بود گرچه آخرش ممکنه مخاطب سوال کنه که چی ؟ اما تامل برانگیز بود
    ای کاش همه ی ما توی زندگی عذرا خانم باشیم نه منیر خانم چرا که خاطرات از ما می ماند…
    موفق باشید

  5. سمیرا می‌گوید

    چه قشنگ بود…

  6. مریم عاطفی می‌گوید

    منیر خانم رو خانمی پیر و بی حوصله دیدم .که زیادن دور وبرمون . ایکاش وقتی سنمون میره بالا مهربون تر شیم

  7. فرشته خانی می‌گوید

    خاطرات خوب و بد توی ذهن حک میشه
    و خوشا بحال ا‌ونایی که وقتی یادشون می کنیم
    لبخند به لبها مون میا ره .

  8. زیبا زفرقندی می‌گوید

    امان از منیر خانوم ها?

  9. شکوفه صمدی می‌گوید

    متن هم مثل زندگی کوتاه است.

دیدگاه‌تان را درباره این متن بنویسید

پست الکترونیک شما نمایش داده نمی‌شود