من که همه چی دارم، پس چه مرگمه؟

عکاس: هدیه زارعی/ نویسنده: مینا فروغی

این یه درد دل با یه دوسته که مبتلا به دوگانگی شخصیت شده؛ دچار یه جنگ داخلی بین حس‌های سرکوب شده؛ جنگی بین آرزوهای برآورده نشده‌ی جوانی و تمایل به تظاهر و نقش بازی کردن در نقش یک زن خوشبخت و یک همسر مهربان و یک مادر شاد.

 

چقدر فرق کرده.

قبلا موهای بلند قهوه‌ای داشت با لباس‌های ساده و بی‌تکلف، کتاب یا مجله به دست داشت و متبسم بود بی هیچ آرایشی. حالا موهای کوتاه بلوند دارد با آرایش کامل و لباس‌های مد روز.
پرسیدم: خب از زندگیت بگو! چطوره؟
گفت: همه چی خوبه. همه چی فراهمه. مشکلی ندارم.
ـ تا جایی که می‌دونم تو یه باغ می‌خواستی و ماشین چمن زنی. یه کتابخونه. یه دوچرخه برای ماه عسل که برید ایرانگردی.
طبق عادت، برای این که کسی از احساساتش خبردار نشه یه فوت از لای دندون‌هاش بیرون داد و گفت: راستش حالم از این همه تظاهر بهم می‌خوره. از این همه فریب و تعلق. دلم برای خودم تنگ شده. می‌شستم توی بالکن روبروی بوته‌های گوجه فرنگی و سمفونی مردگان می‌خوندم. گاهی هم به یه سوارکار فکر می‌کردم که با یه کتاب و یه بغل گل یاس و سنجد پیداش می‌شد. یادته چقدر دلم می‌خواست با همسرآینده‌م با دوچرخه بریم ایرانگردی؟

گفتم: تو که همه چی تو زندگیت داری. پس مشکل کجاست؟

گفت: مادرم هم حرف تو رو زد. وقتی شنید تصمیم دارم جدا بشم گفت شوهر، پول، بچه، همه چی که داری. دیگه چی می‌خوای؟ من هیچی نمی‌خوام بجز این که برای خودم باشم. وقتی برای تنها بودن و خلوت کردن با خودم داشته باشم. خودمو ببرم کافه، بستنی شکلاتی و کیک شکلاتی بخوریم و هارهار بخندیم. هنوز دلم برای یه باغ کوچولو له له می‌زنه. اینو فقط تو می‌دونی. درسته پول زیادی دارم. می‌تونم باغ بخرم. ولی وقتی همسرم گلکاری یه زنو کار بیهوده‌ای می‌دونه و مدام انگشتای گل گرفته و دامن خاکیمو سرزنش می‌کنه من تمام رویاهامو به گور می‌سپرم.

دنیاهامون خیلی از هم فاصله داره.

موازیه.

هر قدر هم زور بزنم عالم و رویاهای منو درک نمی‌کنه. دلم می‌خواد برم کوه و ساعت‌ها داد بزنم. گریه کنم. مثل بز کوهی از روی صخره‌ها بدوم. مثل گنجشکا تو آب رودخونه آب‌بازی کنم و بلند بخندم، بی هیچ مزاحمتی.

زندگیم شده فقط تظاهر.

لبخندهای مصنوعی. چند ساله به طلاق فکر می‌کنم. مگه بقیه که جدا شدن آب از آب زندگیشون تکون خورده؟

یه همسایه داریم خیلی ساده است. وقتی می‌بینه از خونه‌ی ما صدایی نمیاد و من همیشه به بهترین شکل جلوش ظاهر می‌شم؛ وقتی توی حرفای خودمونیمون توی دورهمی‌های پر زرق و برق همسایه‌ها از چیزی گله‌ای نمی‌کنم؛ وقتی لبخندهای کشدار تحویل سوالای خصوصیش می‌دم؛ با خنده و حسرت به شوهرش میگه از اینا یاد بگیر. ببین چه زندگی رمانتیکی دارن. کسی از گریه‌های یواشکی این زن ساکت بیچاره و دروغ‌های شیرینش خبر ندارد. همیشه یه دروغ ساده از خیلی چیزها جلوگیری می‌کنه. وقتی ازت می‌پرسن اوضاع خوبه؟ بهتره با تبسم بگی همه چی عالیه. این جوری خیال پدر و مادرت هم راحت‌تره.
بغض گلوشو گرفت و گفت: ببخشید! امشب داریم با همکارهای همسرم می‌ریم رستوران. برم کم کم حاضر شم.
یه قول سرسری برای دیدن دوباره و یه لبخند تلخ پایان بخش دیدار من با اون بود.

 

من که همه چی دارم، پس چه مرگمه؟
گوینده: دنیا طیبی

 

 

 

اگر متن بالا را پسندیده‌اید، متن زیر را به شما پیشنهاد می‌کنیم:

دلم هوای تازه می‌خواهد

مطالب مرتبط
27 دیدگاه‌ها
  1. كامران می‌گوید

    بسيارعالي وتاثير گذار دست مريزاد

  2. بهار می‌گوید

    متاسفانه مشکلی که گریبان خیلی از ماها رو گرفته از ارزوهای ساده امون فرسنگها دور شدیم

  3. فاطمه ف می‌گوید

    با سلام خدمت دوست نویسنده به نظر من همه این نوشته واقعیت جامعه زنان است و در صد زیادی از زنان این مشکل را دارن. و اگرکه میشد مردان این متن رو میخوندن خیلی بهتر بود . راجع به این موضوع اگر که بخواهم بگویم شاید از خود متن بالا هم بیشتر میشود .ولی فقط همین رو بگویم که ما زنان هستیم که باید دید خودمان و دیگران را نسبت به خودمان تغییر بدهیم.

  4. راضیه می‌گوید

    فکر می کنم قرار نیست آدمی برای دیگران زندگی کنه و تظاهر کنه و این جوری موجهای منفی رو بسمت خودش بکشونه این خانوم اگر اینگونه فکر نمیکرد میتونست دنیای زیبایی داشته باشه شوهرش مسخرش کنه یا دیگری ولی خودش که لذت میبره کفایت میکنه یا حسادت زن همسایه رنجش نمیداد

  5. الهام می‌گوید

    اتفاقی که این روزها زیاد وجود داره و شاید کسی بهش توجه نمیکنه، اینه که میگن هیچوقت باطن زندگیتو با ظاهر زندگی دیگران مقایسه نکن…

  6. امیر حسین سلطان/ تهران می‌گوید

    با سلام و خسته نباشید – متن خوب و کار شده ای است و هم قابل خواندن و هم قابل شنیدن به طور مطلوب است. ضمنا اگر در متن نوشته شده بنا به زبان محاوره است بهتر که در کل متن نوشته شده این محاوره رعایت شود و اگر بناست گفتار به صورت رسمی(ونه محاوره) در نوشتار تبدیل شود باز بهتر است در این صورت در کل متن نوشتاری دیگر از محاوره استفاده نشود. یکی از این دو صورت انتخاب شود ، با سپاس.

  7. آیدن می‌گوید

    بسیار عالی است مینا جان عزیز…..به راه پرفروغ ات ادامه بده تا شاهد نبوغ ات باشیم

  8. فهیمه می‌گوید

    به قول استاد بهمنی گاهی دلم برای خودم تنگ می شود. خیلی خوب بود .

  9. شاهمرادی می‌گوید

    سلام مینا جان خیلی قشنگ درد دل قشری از زنان رو مطرح کردی از لحاظ نوشتاری هم خوب بود به این بانو بگو در کنار همسر وفرزندان زندگی دلخواه خودرادبسازد حتما موفق میشود.

  10. کوروش بزرگ می‌گوید

    درود بر شما.امیدوارم دلنوشته های خود و تجربه زندگیت سبک بالی روحت و نمونه آزمون پیروزی زندگی دیگران شود

  11. رادمهر می‌گوید

    بسیار عالی/ دل نوشته زیباییه/ براتون توفیقات روزافزون میطلبم/ آرزو میکنم همواره در حفاظت خداوند باشید.

  12. فاطمه ف می‌گوید

    سلام به نظرم ما زنان باید خودمون دیدگاه خود و دیگران رو نسبت به جنس زن تغییر بدیم.

  13. یاسمن بلوری می‌گوید

    واقعا خیلی مهمه که دل دو تا آدم بهم نزدیک باشه… کاش به جای اینکه همه چی داشته باشیم، باهم جفت و جور باشیم. دغدغه ها و افکار و لذتهامون یکی باشه
    ممنون از توصیف خوبتون

  14. مهران فتوحی می‌گوید

    موفق باشید

  15. مهران فتوحی می‌گوید

    پاینده باشید

  16. نفیسه می‌گوید

    نویسنده موضوع خوبی رو برای نوشتن انتخاب کرده و مهم تر این که به این مساله پرداخته که زنان جامعه ی ما برای اینکه نشان بدهند خوشبخت و یا زیبا هستند باید به یک شکل و شمایل دربیایند و تن به پوشش و آرایش های خاص بدهند و از نظر من این بزرگ ترین ظلمی است که داره در حق زنان میشه . نباید اجازه بدیم بازار مد و تولید کنندگان ذوق زیبایی شناسی ما رو متاثر کنند .البته متاسفانه زنان جامعه ی ما هم خود بی این مساله دامن می زنند و به استقبال آن می روند و ساعت ها وقت خودشان را در سالن های آرایش و لیزر و چه و چه هدر می دهند.مطمئن هستم که دختران نسل بعد تن به چنین پدیده ای نخواهند داد. تظاهر به خوشبخت بودن هم قصه ی تلخ دیگری است که تقریبا با نداشتن مشکلات مالی و کتک نخوردن برابر شده
    براتون آرزوی موفقیت دارم

    1. ساره می‌گوید

      آفرين نفيسه جان. با نظر شما كاملا موافقم كه خود ما زنها هم در دامن زدن به گسترش اين نوع تفكر مقصريم…انگار پشت اين رنگ و لعاب ها، قايم ميشويم…

  17. اذین خودی می‌گوید

    من با نظرات دوستان موافقم. نوشتهی خوب و تاثیرگذاری بود و دغدغه ی بسیاری از ما، من هم امیدوارم دختران نسل بعد عاقلانه تر بیندیشند و عمل کنند. هیچ چیز مهمتر از رضایت درونی نیست.

  18. فاطمه محمدی می‌گوید

    همیشه ماها از,بچگی تو ارزوی قشنگترین ها لحظه مونو گم کردیم حال و احوالمون رو شاد نکردیم فقط امید دادیم بهترین و قشنگترین ها در راهه

  19. پری ناز می‌گوید

    واقعی و ملموس بود موفق باشید

  20. دینا کاویانی می‌گوید

    زیبا نوشتید، چقدر داستان‌تان به دلم نشست.

  21. فرشته خانی می‌گوید

    دو تا آدم که دلبستگی هاشون زمین تا آسمان با هم فرق داره، حیف از این همه انرژی و شوق که با اشک و تنهایی هدر میره.
    طلاق می تونه راه حلی باشه برای این تنهایی ولی اگه بچه ای در کار باشه،خیلی مشکل پیش میاد
    متن جالبی بود،موفق باشید دوست عزیز

  22. سمیرا می‌گوید

    خیلی خوب بود مینا جان. لذت بردم از نوشته تان.
    ولی ای کاش آن دوست عزیز این اصل را می پذیرفتند که هر انتخاب ما، بهایی دارد. ما با هر انتخابمان، گزینه ی دیگری را از دست داده ایم. پس باید اولویت های زندگی مان را روک و پوست کنده مشخص کنیم، با خودمان صادق باشیم و اگر آنها واقعا برایمان ارزشمندند، بهای داشتن شان را هم بپردازیم. نمیشود هم مو را (حالا به هر دلیلی، خشنودی شوهر و …) بلوند کرد و هم با آه و حسرت از سادگی و سفر با دوچرخه گفت! به قولی نمیشود هم خر را خواست و هم خرما را.
    یک جایی باید بایستیم و صادقانه و شجاعانه از ارزش های فردی مان دفاع کنیم. اگر واقعا برایمان ارزش هستند…

    1. مریم می‌گوید

      من خیلی با مطلبی که سمیرا جان نوشته‌اند موافقم
      متاسفانه بسیاری از زنهای ما فقط دوست دارند نقش قربانی را بازی کنند و حاضر نیستند بهایی پرداخت کنند
      خیلی از زنهایی که ما اونها رو آزاد میبینیم بهای سنگینی برای ازادیشون پرداخت کردند

  23. زهرادورودیان می‌گوید

    سلام میناجان.
    من لذت نبردم از این متن.حس امنیت را از مخاطب می‌گیرد.
    مشکل برمی‌گردد به انتخاب اول.دخترهاوپسرهای ما دوران نامزدی راانتخاب آخرتصور کرده ودرپی شناخت یکدیگر نیستند.متاسفانه نه تنهاسطحی نگرهستند به خودشان کلک زده وتوپ را می‌فرستند تو زمین حریف.
    الویت های اول رابایدشاخص دانست واز آن عدول نکرد،درغیراین صورت هدایای زندگی رابایدپذیرفت‌.اگر کسی بچه دارنشود حاضراست از تمام خوشی‌ها بگذرد تا به این سختی‌ها تن‌دهد.شاید درنعمت خدا که غرق می‌شویم دلمان را می‌زند.رضایت از زندگی همیشه موفقیت بوده وهست.
    به نظرم این‌ها لوس‌بازی‌های زنانه‌ست.بی‌تعارف!دراین سایت احساس بچه‌ای راداریم که مادرمان خیلی داردلیلی به لالایمان می‌گذارد.

  24. شکوفه صمدی می‌گوید

    زن داستان انتخابش را عوض کرده‌. حالا دارد زجر می‌کشد؟
    آیا اگر سوار سنجد به دست می‌آمد، و بعد مجبور بود کار کند و کار کند و …باز هم وقت می‌کرد فکر کند همه چیز دارد و آنچه می‌خواهد ندارد؟

  25. خطیبی می‌گوید

    ذات انسانها همینه هیچوقت با داشته هاشو راضی بنطر نمیرسن ،همیشه سعی میکنن از کوچکترین موضوع مشکل بزرگ بسازن

دیدگاه‌تان را درباره این متن بنویسید

پست الکترونیک شما نمایش داده نمی‌شود