داستان زیر به شادی کودک درون میپردازد:
وقتی رسیدم به ساحل، کنار زنهای همسن و سالم یک لنگه پا نایستادم.
مثل کودک ۶ سالهام بادبادک هوا کردم.
آن قدر در ساحل دویدم و آن قدر خندیدیم که چشم زنهای همسنم هنوز چهار تاست.
فردا، به جای پای گاز ایستادن، قدم زدم زیر باران ریز ساحل. با خودم قدم زدم؛ دختری که همسن دختر من است.
بعد از ناهار هم همهی ظرفها را به وجه زنانهام سپردم.
خوشحال بودم. کودک درونم راضی بود.
زنان همسن، باز با دلتنگی، کودک درونشان را به خانه برگرداندند. من اما ساعتی بعد، در تونل، زیر نگاه عاقل اندر سفیه همسرم، پا به پای فرزندم داد زدم. من کودک درونم را دو روز بردم شمال.
از شمال که آمدیم همان همسر ۳۶ سالهی خانهدار شدم.
دلم گرفت. با خودم گفتم: من پر از فضاهای خالیام! چرا کودک درونم با حسرت، یک گوشه تک و تنها کز کند.
دست دخترم را گرفتم و همراه کودک درونم به پارک رفتیم.
آن جا گچ قرمز بود و لی لیهای ما سه نفر.
آن جا با فرزندم نه دربارهی ادب و آداب، که دربارهی نوع بستنی دلخواهم، بحث کردم.
سپس چشم دوختم به زنان موقر جهان: خانمها شما اشکالی میبینید؟
گوینده: دتیس
موزیک پادکست: قطعهای روسی با نام مرغزار با اجرای یِوگِنی گرینکو، نوازنده و آهنگساز روس
داستان دیگری را با موضوع کودک درون بخوانید:
حال من و کودک درونم بسیار خوب است
عالی نوشتید خانم فروغی!
شاد و پرانرژی باشید خانم فروغی عزیز?درست است، خیلی وقتها زندگی را خیلی جدی میگیریم.
مینا جان خوش به حالت
كمي وقت براي با خودم بودن…
بسیار کار خوبی می کنید . من هم دقیقا مثل شما هستم و خیلی هم لذت بخشه. موفق باید دوست من
هیچ اشکال نداره و بهترین لحظه های یک مادر زمانی هست که بتونه کودک درونش رو هم با خودش همراه کنه. وجه لذتی بالاتر از این.
اگر اشتباه نکنم شما مطالب دیگری هم از کودک درون داشتید که من بسیار دوست داشتم. ممنون از متن روانتون.
خیلی هم عالی، همیشه شاد و سرزنده باشید و در حال سنت شکنی ???
خیلی خوب هم متن و هم موضوعی که برگزیدید.
کودک درونتان همیشه شش ساله باد….
درود بر شما?متن و شخصیت سرحال و پر انرژی اما اجرا افسرده…به امید شادی تمام بانوان سرزمینم
چه خووووووب
هر نوشته ای که انرژی مثبت داشته باشه دوست دارم مثل این نوشته شما ?
من هم هرزگاهی کودک دورنمو همراه پسرم به پارک میبرم و کلی تا بازی و سرسره بازی میکنیم، هیچ ایرادی هم نداره
من عاشق کودک دورن هستم.پتانسیل جوانسازی آدم تو دل همین کودک درونه.
خیلی هم خوب! زنی شاد و پر جنب و جوش که همسر و مادری شاد و شایسته است!
درود بر شما خانم فروغی
گاهی باید بی خیال دیگران شد بگذار کودک درونشان افسرده باشد اصلا شاید هنوز او رو کشف نکرده باشند.کودک درونتان رها و شاد.
چقدر خوبه که تو یه روز پاییزی از کودک درونمان بپرسیم چه می خواهد.من پر سیدم گفت،شما چطور.
زیبا بود به اندازه تصویر سه کودک شاد.
دوباره خواندنش هم شیرین بود.
عالی عالی اما متاسفانه هنوز هم قضاوت میشن این شخصیت ها