متن زیر این پرسش را مطرح میکند که آیا ازدواج و عشق تنها با وجود بچه معنا پیدا میکند.
به داروخونه رسیدم.
به اطرافم نگاهی کردم. خانمی رو دیدم که با یکی از مشتریها در حال صحبت کردن بود. منتظر شدم تا حرفشون تموم شد. یواشی گفتم: «من تستر میخوام».
اون خانم لبخندی زد و گفت: «واسه چی یواش میگی».
خندیدم و پیش خودم گفتم: «آخه هنوز مطمئن نیستم و گرنه فریاد میکشیدم».
تستر رو گرفتم و با وسواسِ تمام، آزمایش رو انجام دادم. مثبت بود؛ اما نمیشد کامل اعتماد کرد.
حال خوبی داشتم.
برای اولینبار بود که با رضایت خودم میرفتم آزمایش خون بدم. از آزمایش و خون دادن خیلی میترسیدم، ولی از فرط خوشحالی داشتم ذوقمرگ میشدم. جواب آزمایش رو از همون خانم پرسیدم. اونم با خونسردی گفت: «مثبته».
بندهخدا این قدر خانم باردار دیده بود که براش، مجالی برای خوشحالی نمونده بود. بماند که چقدر با خونوادهی پدریم خوشحالی کردیم. بماند که همسرم چقدر با من مهربونتر شده بود. بماند که خونوادهی همسرم کلا خرسای مهربون شده بودن.
این روال ادامه داشت تا این که بعد از چند ماه ورق برگشت و داستان عشق من و همسرم رو هم تحت تأثیر قرار داد.
بچه ناقص بود و باید سقطش میکردم.
از اون روز به بعد انگار هیچ وقت عاشقم نشده بود. انگار همه عوض شده بودن. انگار من آدم نبودم.
تمام مصیبتا با رفتن نوزادم تازه شروع شد. با رفتن اون، منم داشتم شانسم رو برای نگه داشتن همسرم از دست میدادم. خونوادهی همسرم دشمن زندگیمون شده بودن و اصلا ملاحظهای هم در کار نبود. زندگیم کاروانسرای آمد و شد قاضیها شده بود و همه دربارهم قضاوت میکردن. گناهم این بود که نمیتونستم فرزندم رو سالم به دنیا بیارم. گریه میکردم و تمام وقت پای سجاده ضجه میزدم.
یک روز شنیدم یکی از خانمای فامیل یه دو قلو به دنیا آورده. قبلا هم شنیده بودم که با علم جدید، شاید بشه یه کاری برای زنایی مثل من کرد. حاضر بودم برای خوب شدن، کل طلاهام، حتی خونه و فرش زیرپامم بفروشم. با همسرم درمیون گذاشتم و به طرز عجیبی پولش جور شد.
بعد از یه مدت، من اولین حس مادری رو با دوقلوهام تجربه کردم؛ اما به فکر فرو رفتم. ازدواج و عشق ما فقط با وجود بچه معنا پیدا میکرد. بدون بچه ….
این حقیقت اصلا حس خوبی برای من نداشت.
گوینده: فاطمه همدانی
موسیقی متن پادکست: معروفترین بخش از موسیقی متن فیلم سرنوشت شگفتانگیز اَمِلی پولَن ساخته یان تیرسن Yann Tiersen آهنگساز فرانسوی
حاضر بودم برای خوب شدن…
شما خوب بودی، مگه نبودی!
حیف است ما را با توانایی خلق موجودی دیگر قضاوت کنند. حیف!
واقعا قاضی هستند یا خرس مهربان !!!!
متاسفانه روزگار ما روزگار بده و بستان است و اگر منفعتی برای دیگران نداشته باشی تو را کنار میگذارند. دیدگاه مردم حتی نسبت به انسانها هم کاربردی و ابزاری شده. قلمتان مانا رفیق
خیلی ممنون . امیدوارم این منفعت طلبی در نسل جدید کمرنگ تر بشه و این مسئولیت خطیر بر گردن فرهیختگان جامعه س که به خرافات به دید تحقیر بنگرند.
سلام خانم رهبری استقامت وتلاشتان ستودنی است.ولی به قول قدیمیها بچه استحکام ازدواجه والحمدالله شما در این مهم پیروز شدید.
در واقع یک بچه امید به زندگی رو با دستان کوچیکش هدیه میده و شور و نشاط را به قلب زندگی تلقین میکنه.
درود بر شما خانم رهبری عزیز. متاسفانه جامعه با قضاوتها میگذره و کاریش نمیشه کرد. مردمی که فکر میکنند با یکبار شکست، حتی عشق هم حذف شدنی است. همانطور که در گذشته تصور میشد خانمی پسرزا یا دخترزا ست. بهرحال درود بر قلم روان شما
بله خانم ها هیچ گاه در پسر دار شدن یا دختر شدن نقشی نداشتند و ندارند اما هنوز هم این عقیده جاهلی از بین نرفته دقیقا مردها هستند که باید عهده دار چنین مارک زشتی بشوند چرا مارک میچسبونند ، من هم نمیدونم. جالبه که ما زنها بهم بی احترامی میکنیم و مردها هم طبق قانونی که ریخته شده عمل میکنند. ما زنها، مردها رو کلا از بدکاره بودن مبرا میدونیم چرا؟ ما زنها ترشیده میشویم ؟ چرا؟ مگه ما خوردنی و فاسد شدنی هستیم؟ اما مردها نمیگندند ، اگر مجرد باشند . امیدوارم زودتر عقاید خرافی ازسطح جامعه رخت ببنده و بره . امیدوارم .
این متن یک برش از واقعیت زندگی است، و نه تمام واقعیات زندگی….خانم رهبری یک رابطه رو تصویر کردند که فقط با وجود بچه تداوم پیدا می کند….خوشبختانه کسانی هم هستند که عشق و زندگی و رابطه شون بدون بچه هم ادامه پیدا می کند.سپاس خانم رهبری برای بیان مشکل بچه نداشتن…..
بله برشی از کیک زندگی با طعم شکلات تلخ یک ، بله درسته یک زندگی با قلب سالم میتونه با هر سختی یی ادامه پیدا کنه .ممنون از لطف شما .
چه زندگی ها که با وجود بچه مشکل داشته و به جدایی کشیده و چه افراد زیادی که با وجود نداشتن بچه راحت و خوشبخت بوده اند موضوعی که مطرح کردید قابل درک بود .
بله گاهی روزگار دست به قلم میشه و روایتگر اتفاقات جور و واجور زندگی مردم میشه و طوری مینویسه انگار هیچ قلبی تو سینه نداره
ممنون از شما عزیزان بابت همه چیز سپاسگزارم زندگی رمانی فصل فصل است گاهی شیرین، گاهی تلخ ،گاهی واقعی و گاهی درام، ما هم تصویرش را به آرامی گوشه دفتر میکشیم تا به آیندگان بگوییم: ماهم مثل شما بودیم . رمانی که الان مینویسم شاید بعدا برگه ای از تاریخ بشریت شود.
دوست عزیزم برایت در تمام مراحل زندگی آرزوی موفقیت و آرامش دارم. بسیار روان وزیبا بود
ممنون برای شما هم بهترینها رو آرزو دارم
روان و خوب و خواندنی
ممنون
چه خوب که دو قلوها جای فکر کردن برای زن قصه نمیزارن او آنقدر مشغول اونها میشه که بی مهری همسرش و اطرافیانش رو ندیده می گیره
ولی امان از روزی که وقت پیدا کنه و به گذشته بر گرده امید که بتونه ببخشه.
بطورتکوینی ادامه نسل باعث انگیزه زندگی هست؛اما نباید مرد یازنی را؛که خود اوهم مایه زندگی بوده ناامیدکرد واز عشق محروم.
دقیقا
اسم قشنگی انتخاب کردید.طرح خوب وکلام هم روان بود.
ممنون
بابت دوقلوها خوشحال شدم و بابت اینکه اگر نبودند خانواده ای هم نبود دلم میگیره، امیدوارم همه از زندگیشون آنقدر راضی باشند که فقط بخاطر اینکه زندگیشون از هم نپاشه بچه ای یا بچه هایی رو قربانی کنن
ممنون
امان از این قضاوتها که گاهی دردتر اور تر از خود درد است .موفق باشید دوست عزیز
بله متاسفانه