صبح بود. ۲۳ سال داشتم و سرشار از غرور جوانی، درون کوچههای پایتخت مشغول پیادهروی بودم. پیرزنهای بسیاری، لنگانلنگان، به سمت بیمارستانی که نزدیک محل کارم بود، در حال حرکت بودند. وقتی به خودم نگاه کردم، امید و جوانیام را دیدم که پیرزنهای چروکیده، با نگاهی حسرتزده به آن چشم دوخته بودند. شاید اصلا فراموش کرده بودم که چنین چیز سادهای هم میتواند کسی را غمگین کند. دلم برای آنها سوخت.
عصر بود. کارم تمام شده بود و باید به خانه برمیگشتم. سوار اتوبوس شدم. اتفاقا اتوبوس پر بود از دغدغه و من هم آن روز پر از کنکاش بودم. میان تمام آن آدمها کسی را پیدا نکردم که بیدغدغه، آرام ایستاده باشد. روی لب هیچکدام اثری از خنده نبود.
پیرزنها ایستاده بودند و برای هم، از درد دست و پایشان حرف میزدند. وسط حرف یکی از آنها پریدم و گفتم: «شما خستهاید، بفرمایید جای من بشینید!» و جایم را به او اهدا کردم. لبخند و تشکرش را نمیخواستم. پرسیدم: «مادر! به جز درد جسمیت، چه دردی داری؟»
گفت: «جوون! من …» تا آخرش را خواندم.
پرسیدم: «مادر تنهایی؟»
گفت: «سالهاست که تنهام. عادت دارم». عجب جملهی تلخی!
پرسیدم: «مادر! ما تو کتابهای درسی خوندیم کسی به درد عادت نمیکنه».
گفت: «تو دختر باهوشی هستی؛ درد هست اما طبیب نیست».
پرسیدم: «بچه داری؟»
گفت: «دارم؛ اما بچه برای مردمه».
پرسیدم: «نوه داری؟»
گفت: «دارم؛ اما اونم توی دنیای خودشه».
پرسیدم: «شوهرت چی؟»
گفت: «خیلی وقته که رفته».
پرسیدم: «پس درد تنهایی اذیتت نمیکنه؟»
پیرزن گفت: «وقتی پیر میشی، همه چیز اذیتت میکنه، پس اگه طبیب ماهری هستی، جوان بمان، جووون!»
گوینده: فاطمه همدانی
موزیک پادکست: قطعهی نجوای بی پروا از نوازنده فرانسوی ریچارد کلایدرمن. این قطعه در اصل تک آهنگی از جرج مایکل است که ریچارد کلایدرمن و جیمز لست (آهنگساز آلمانی) آن را بازسازی کردهاند. در ایران بسیاری، این قطعه را آهنگ آن شرلی خطاب میکنند، زیرا در پخش انیمیشن آن در ایران موسیقی اصلی حذف و این موزیک به عنوان آهنگ ابتدایی جایگزین شده است.
متن خوبی بود . این که دختری بخواهد ، در عین داشتن غرورجوانی ، کهنسالان جامعه را درککند خیلی خوبه . اغلب آدمهادر این سن ، از دیدنشان کراهت و انزجار دارند .
ممنون بابت اشتراک متن خوبت
و خیلی خوشم اومد از دوجمله ای که برای معرفی خودتون استفاده کردین . دقیقا امروز صبح داشتم درموردش فکر می کردم و به نتیجه ای مشابه شما رسیدم.
این که :
از این شاخه به اون شاخه پریدن برام معنا نداره ، همه چیز به هم مربوط میشه .
منم کاملا با شما موافقم .
البته که بسیاری ، با انزجار به همه چیز نگاه میکنند و چشمها را باید شست ….
قلبهای مهربونی هم هستند که سکوت میکنند ایکاش سکوتها شکسته شه و مهربونی از قلبها سرازیر بشه .همه آدم ها در هر سنی به احترام و محبت نیاز دارن .
ممنون از شما دوست عزیزم
سلام
من کهنسال درد کهنسالان دیگر را خوب درک میکنم وقتی توی اتوبوس خانمهای جوان بلند میشن ومیگن حاج خانم بفرما بشین این تنهایی را بیشتر حس میکنم تنهایی اصلی نداشتن سلامتی وفرسودگی است.
دخترم موفق باشی. شاهمرادی
سلام، ممنون از شما . خانم شاهمرادی عزیز ، امیدوارم در تمام لحظات زندگی موفق و خوشبخت باشید . به نظر شخص من کهنسالی و پیری به معنای پختگی عقلی بسیار هم زیباست هر چین و چروک نشان دهنده سالهای پر دغدغه و تجربه س . به نظر شخص من سن شناسنامه ای افراد در پیری اونها نقش کمرنگ تری داره ، وقتی قلبی جوون و شاداب باشه ، پیری تاب نمیاره و بساطشو میبنده و میره . تنهایی میتونه در یک جمع هم اتفاق بیفته ، تنهایی یک حس غریب و پر از درده که با عامل سن ممکنه پررنگ تر بشه راه درمانشم نشاط روحی و امیدواری به آیندس .
گریزی از پیری نیست ولی اگه دلمون رو جوون نگه داریم پیری بدنمون کمتر اذیتمون میکنه. امیدوارم دلت همشه جوون بمونه دوست من
سلام ، بله من هم دقیقا به همین اعتقاد دارم .
درود بر شما خانم متین رهبری. از متن خوبتان با موزیک زیبای متن و صدای گوینده که برای اولین بار بود می شنیدم بسیار بسیار لذت بردم. واقعا دلم خواست که جوان بمونم. وقتی متن رو میخوندم حس میکردم با یک نویسنده ای که چندین کتاب و نوشته داره مواجه میشم ولی با خوندن روزمه ی شما دریافتم که واقعا علاقه مندی شما چقدر پر قدرت عمل کرده. قلمتان سبز
ممنون ،از اینکه یک خانواده ی آنلاین با اعضای فرهیخته و نویسنده دارم .بسیار حس دل انگیزی میدهد و خوشحالم که کسانی در کنارم هستند تا حسم رو به خوبی درک کنند . راستش تنها رویایم که زنده هست و با من نفس میکشد ،نویسندگی ست .نه برای نویسنده شدن، برای نویسنده ماندن .
سپاس از شما. جوانی مانند سلامتی، نعمتی است که تا از دستش ندهیم، قدرش را نمی توانیم درک کنیم.
بله دقیقا، نعمت سلامتی و دل خوش بدون هیچ بهانه رو برای شما و بقیه دوستان عزیز آرزو دارم
موفق باشید دوست عزیز. امیدوارم بتونیم تو هر سن و سالی هستیم شادی رو به زندگیمون اضافه کنیم
بله شادی دغدغه این دهه یا صده یا هزارس ، همه منتظرن تا کسی بیاد و لبخند و رو لبشون بکاره، اما همه طنز مینویسن طنز مثل شکلات تلخه . هم خنده داره و شیرین هم واقعی و تلخ.جوانی و شادی رو برای همه آرزو دارم تو هر سنی که باشن. ممنون از شما دوست عزیزم .
چقدر خوبه که سعی کردید از خود آن زن پیر دردش را بپرسید نه اینکه با قضاوتهایتان پیش بروید
دل باید خوش باشد، سن و سال مهم نیست.
متاسفانه تنهایی در دنیای امروز پیر و جوان نمی شناسد موفق باشی
کسی که دلش جوان است جسمش جوان و با طراوت میماند اگرچه چین و چروکها پوستش را تزئین کند اما همان او را زیبا تر خواهد کرد
نویسنده هیچوقت تنها نیست؛چون تنهایی یکی از ابزارنویسنگی اوست.?
دغدغه ی نویسنده دغدغه ی یک دنیا کلمه از دهان ملتی ست که آنرا با آواهای مختلف میخوانند. و پیری شتری ست که در خانه هر جوانی خواهد خوابید اما جوان بمان جوان نصیحتی هوشمندانه از جوانی قدیمی و پر تجربه است .