برای روزهای خوش گذشته دلتنگم

عکاس: ماهی صفویه/ نویسنده: فهیمه سردشتی

گذشته

متن زیر درباره سردی روابط عاطفی زن و شوهر است:

 

در خیابان بی انگیزه و بی هدف راه می‌روم.

پرسه می‌زنم. سرمای هوا گرچه تا معز استخوانم فرو رفته اما فکرم آن قدر مشغول است که هیچ چیز را درک نمی‌کنم.

پرسه می‌زنم تا شاید کمی ‌از اندوه آنچه که بر سرمان آمده فارغ شوم. آسمان هم دلگیر است انگار و مدام می‌بارد. دانه‌های برف که بر سرم شدت می‌گیرد به یاد روزی می‌افتم که بر سر سفره‌ی عقد نشسته بودیم و مادرم نقل‌های سفید را بر سرمان می‌پاشید.

انگار همین دیروز بود که گرم و مهربان دستانم را در دستانت گرفتی و با عشق و اشتیاق حلقه ازدواج را به دستم کردی. امید در چشمانمان موج می‌زد و خوشبختی از تمام زندگی‌مان چکه می‌کرد. دخترکمان که به دنیا آمد از ذوق تا صبح در حیاط بیمارستان راه رفتی و مدام رو به آسمان خدا را شکر کردی. روزی نبود که با دسته‌ای گل و یا دستانی پر از میوه و شیرینی به خانه نیایی. می‌گفتی مرد باید موقع آمدن به خانه دستانش آن قدر پر باشد که با پایش در را بکوبد.

چه روزگار خوشی بود.

حیف که دیگر شادی از خانه‌مان رخت بربسته و سکوت غم‌انگیزی آن را فرا گرفته است.

نمی‌دانم کوتاهی از من بود که به جای توجه بیشتر به تو و فرزندمان مدام در پی این بودم تا با خواهرانم دور هم در خانه ماردم جمع شویم و یا این که تو آن قدر خود را غرق کار و جمع کردن ثروت کردی که باعث شد این گونه از زندگی دلسرد شویم. هرچه که بود و تقصیر با هرکه هست امروز خانه‌مان به متروکه‌ای می‌ماند که گویی کسی در آن اقامت ندارد، سرد و خاموش. هر کدام مانند غریبه‌ای در کنجی نشسته‌ایم و بی آن که حتی نگاه محبت‌آمیزی به یکدیگر داشته باشیم سرمان در لاک خودمان فرو رفته است.

برای روزهای خوش گذشته دلتنگم.

مطالب مرتبط
16 دیدگاه‌ها
  1. الناز خطیبی می‌گوید

    عالی بود مثل همیشه

  2. شکوفه صمدی می‌گوید

    کاش یادمان می‌دادند زندگی درست را، ارتباط درست را، حل مسئله را.

  3. اذین خودی می‌گوید

    درود بر شما، ای کاش همه خانه ها گرم از شور محبت و تفاهم طرفین بود، چرا که آرامش جامعه از آرامش خانواده به وجود می آید.
    موفق و نویسا باشید

  4. یاسمن بلوری می‌گوید

    درود بر شما خانم سردشتی عزیز. بی شک اینگونه سردی ها در زندگی دو طرفه میباشد و هیچگاه نمیتوان یکی از طرفین را مقصر شناخت. و افسوس از زمانی که زندگی به این مرحله برسد.
    مثل همیشه بسیار خوب و روان توصیف کردید و خسته نباشید

  5. شهین طالبی می‌گوید

    شاید گاهی خوشبختی این قدر عادی و طبیعی است که فکر می کنیم نیاز به مراقبت و تداوم ندارد و وقتی سردی و بی مهری جایگزین آن شد، حسرت می خوریم و فکر می کنیم چطور به اینجا رسیدیم. خانم سردشتی عزیز، متن شما شاید تلنگری باشد برای کسانی که خوشبخت هستند تا مواظب سعادت خود باشند. سپاس دوست گرامی

  6. فريبا می‌گوید

    عالي??..و البته همش تقصير فضاي مجازيست?

  7. لیلا می‌گوید

    خیلی خوب بود عزیزم ،نوشته های شما رو می پسندم .موفق وپیروز باشید .

  8. بهار می‌گوید

    مثل همیشه عالی بود ، کارت حرف نداره

  9. فرشته خانی می‌گوید

    متن جالبیه از تنهایی می گه و خاطرات خوب گذشته. آدما وقتی با هم حرف نمی زنن از هم دور می شن . کاش قبل از اینهمه دوری با هم حرف بزنیم
    فهیمه جان موفق باشی

  10. سمیرا می‌گوید

    سپاس خانم سردشتی عزیز،
    خیلی خوب بود. متن شما حکایت زندگی خیلی هاست. ولی به نظرم این دور شدنها بی دلیل اتفاق نمی افتد. برای نزدیک ماندن آدمها با هم، در طول زندگی، باید اشتراکات اصیل تر و درونی تری وجود داشته باشد؛ وگرنه آهسته آهسته از هم دور می شوند و همان میشود که شما نوشتید. قلم تان سبز.

  11. سایه می‌گوید

    بسیار دلنشین و. زیبا

  12. ناشناس می‌گوید

    مثل همیشه عالی انشالله قلمتون مانا

  13. فرناز می‌گوید

    کاش هیچ زن و شوهری دلتنگ روزای گذشته نباشن. خیلی خوب بود.

  14. سردشتی می‌گوید

    باسلام و سپاس از لطف همه دوستان

  15. زینب می‌گوید

    عالی بودومثل همیشه گفتارهاونوشته های قشنگ وآموزنده..

  16. ادب می‌گوید

    خانم سردشتی عزبز خیلی خوب نوشتید وخیلی دوست دارم جوانها از این تجربیات استفاده کن وبرایشان کاربرد داشته باشه وقدر لحظه ها با هم بودن رابدانن وهرروز خاطره خوبی را درکنارهم رقم بزنند انشالا

دیدگاه‌تان را درباره این متن بنویسید

پست الکترونیک شما نمایش داده نمی‌شود