متن زیر درباره زندگی شبانه پس از خواباندن کودک است:
کنارش دراز میکشم تا بخوابه.
از صبح زود بیداره و کلی بازی کرده، با این حال با دو تا چشم شیطونش نگاهم میکنه. از خستگی دوست دارم همون جا پشتمو بهش بکنم و بخوابم. همون طور به نگاه کردن ادامه میده و من هم نگاهش میکنم. به این فکر میکنم که کاش خوابم به چشماش سرایت کنه. تکونم میده و میگه: «مامان بگو دیگه!»
میگم: «نمیشه امشب خودت بخونی؟»
میگه: «نه! اگه تو نخونی خوابم نمیبره!»
یکی بود یکی نبود…
به این فکر میکنم چه جوری میشه ازش چند لحظه فرصت بگیرم؟
بهش میگم: «اگه بلدی بقیهشو تو بخون.»
فکر میکنه میخوام به چالش بکشمش. ذوق میکنه و شروع میکنه به خوندن و چند خط میخونه.
با چشمهای بسته دارم گوش میدم. اگرچه اعتراف میکنم جملهی آخرشو نشنیدم. چون وقتی تکونم میده به خطهای پایینی اشاره میکنه و میگه نوبت توئه.
تموم نیروم رو جمع میکنم و تا ته، قصه رو میخونم. از بس این کتابو خوندم، میتونم از حفظ هم بخونمش، ولی از رو میخونم که اون هم نگاه کنه و املاش خوب بشه.
صدای نفسهاش عمیقتر شده. رومو برمیگردونم سمتش. خوابه! کتابو میبندم و برمیگردم و نگاهش میکنم. دلم براش تنگ میشه. باورم نمیشه! همین چند دقیقه پیش آرزو داشتم زودتر خوابش ببره.
دوست دارم منم چشمهامو ببندم و کنارش بخوابم؛ اما نمیتونم. نمیتونم. خیلی کارها هست که باید انجام بدم. حداقل باید پاشم و ناهار فردا رو آماده کنم. ورقهی بچهها هم هنوز صحیح نشده و قراره فردا باز هم ازشون امتحان بگیرم و هنوز سؤالی درنیاوردم.
به چهرهش خوب نگاه میکنم.
موهاشو از رو پیشونیش کنار میزنم. آروم میبوسمش و پا میشم.
خواب ازم دور شده. چراغ آشپزخونه رو روشن میکنم. موسیقی ملایمی میذارم. یه چایی داغ برای خودم میریزم و شروع میکنم برگهها رو تصحیح کردن.
زندگی شبونهم شروع میشه.
گوینده: دتیس
موزیک پادکست: موسیقی متن فیلم پرندههای بزرگ، پرندههای کوچک ساخته انیو موریکونه
اگر این داستان را دوست داشتید، داستان زیر را به شما پیشنهاد میکنیم:
با خواندن متن شما تصویر کودکی فرزندانم دوباره برایم تداعی شد. بی خوابی و خواندن کتاب و رسیدگی به تکالیفشان. متن خوبی بود موفق باشید.
عالی بود من رو برد به قصه خانی شبهای خودم
پریا گشنه اتونه پریا تشنه اتونه.اشکم در آمد
درود به همه مادرای دنیا
خسته نباشید به همه معلم ها
خانم بیجارچیان عزیز بسیار خوب و دلنشین زندگی شبانه ی مادران شاغل رو به تصویر کشیدید. قلمتون سبز
خیلی زیبا بود. همه ی بخش هایش ملموس و واقعی و لطیف بودند. از خواب آلودگی مادر گرفته و تلاشش برای باز نگه داشتن چشمها، تا بی خواب شدن و شروع کار شبانه اش.
قلم تان سبز
راستی،
چه ایده ی خوبی است که در انتها، متنی شبیه به متن خوانده شده، پیشنهاد می شود!
سپاس از مدیر گرامی سایت.
خانم دتیس هم خیلی زیبا خواندند و موسیقی متن عالی بود!!?
همین الان فیلم ماموریت غیرممکن را می دیدم و در همان حین این متن را خواندم ، دیدم که به راستی زنان چه خوب از پس کارهای غیرممکن برمی آیند؛ یک تنه امور خانه و بیرون خانه و رسیدگی تمام وقت به همسر و فرزندان و … و تازه در کنار تمام اینها باید خودشان را هم از نظر ذهنی، روحی و جسمی آماده نگه دارند. زنان با تمام لطافت ، بسیار قوی هستند.
شاد و پیروز باشید
چقدر سخت !!!! داستان خوبی بود اما این مسئولیتهای سنگین آدم رو از ازدواج و بچه دار شدن منصرف میکنه . قلمتان زیبا بود
سلام خانم بیجاریان کاملا درکتان میکنم گرچه زمانی دراز از آن روزها گذشته ولی امروز دوباره حسش کردم خوابت میاد خسته ای ولی بچه تازه بازیش گرفته چه کشمکش عجیبی بین خستگی و حس مسئولیت.
موفق باشید
شاهمرادی
سلام
وقتهایی که میخوای مال خودت باشه قرض میدی وبعدا انشاءالله دریافت میکنی.
پیروز باشید
چه حس مشترک و دوست داشتنی ،کتاب خوندن برای بچه ها…بچه ها کتاب رو حفظ بودند اما دلشون می خواست من براشون بخونم. خیلی متن خوبی بود. موفق باشید.
وای چقدر این تصویر برای همه ی ما آشناست . چه شب هایی که با خستگی مفرط قصه می خوانیم برای کوچولوهامون و خاطره می سازیم.
از متن صمیمیتون خیلی لذت بردم .
موفق باشید
با سلام به فائزه خانم
داستان اکثر مادران است که برای فرزندان خردسال خود کتاب می خوانند تا خوابشان ببرد این وظیفه ی سخت، مانند همسر ، مادر و شاغل بودند کلی انرزی می گیرد از ما خانم ها امیدوارم که همواره پر توان باشید در ضمن عکس خانم ماهی صفویه هم عالی بود و خانم دتیس خوب اجراء کردند و همینطور عالیتر ین موسیقی متن هم که دیگر حرف نداشت
شب خوش و متشکرم
چه صحنهی آشنایی! وقتهایی که سرم خلوتتر است، داستان را میخوانم و ضبط میکنم و بعد دخترک، بارها و بارها، گوش میدهد.
فقط دوست دارم بگویم هی…
خیلی ملموس و دلنشین بود. درود بر شما
موفق باشیدخیلی خوب نوشته بودید کار نیکو کردن از پر کردن است مرحبا به همه مادران سرزمینم خدا قوت