اما من آرزوی دیگری داشتم

عکاس: ماهی صفویه/ نویسنده: آذین خودی

بچه داشتن یا بچه نداشتن دغدغه نویسنده متن زیر است:

 

محمد می‌گوید: «از این طرف بیا».

رودخانه‌ای پرآب روبرویمان جاری است. دستم را می‌گیرد و از عرض رودخانه به آن طرف می‌رویم. آبِ رود، خنک و روان است. درختان زیادی این‌طرف و آن‌طرف دامنه‌ی کوه پراکنده شده‌اند. از کوه بالا می‌رویم، نزدیک صخره‌ای صاف، محمد دستم را می‌گیرد و بالا می‌کشد. روی صخره می‌نشینم و به آسمان نگاه می‌کنم. ابر‌های سپید و درخشان به نرمی، همراه وزش باد حرکت می‌کنند. از نگاه کردنشان سیر نمی‌شوم. صدای باد در گوشم می‌پیچد. محمد دستم را می‌گیرد و می‌گوید: «این ترمت که تموم شد، بچه‌دار می شیم».

بلند ‌بلند می‌خندم. دستم را از دستش بیرون می‌کشم و می‌گویم: «به همین خیال باش، من هنوز یه عالمه نقشه برای آینده دارم. می‌خوام بنویسم و ترجمه کنم».

 

چشمانم را به سختی باز می‌کنم.

درد دارم. صدای گریه می‌آید. پرستاری، چاق و سرحال به سمتم می‌آید. بچه‌ها در بغلش جیغ می‌کشند. می‌گوید: «تبریک می‌گم عزیزم، دوتاشونم سالم و سرحالن، یه دختر و یه پسر. بچه‌ی اولت چیه عزیز؟»

با دلزدگی سرم را برمی‌گردانم و با صدایی که به زحمت شنیده می‌شود، می‌گویم: «پسر».

بچه‌ها را نشانم می‌دهد. چقدر کوچک و ظریف هستند. هر دو با چشمان بسته جیغ می‌کشند. از من شیر می‌خواهند؛ شیره‌ی جانم را. پرستار با لبخند پیراهنم را کنار می‌کشد، یکی از بچه‌ها را نزدیک پستانم می‌کند و می‌گوید: خوبه، خوبه، کمتر ناز کن. خیلی‌ها آرزوی داشتن یکی از این کوچولوها رو دارن».

ناله‌ای می‌کنم و می‌گویم: «اما من آرزوی دیگه‌ای داشتم».

اشک‌هایم را پاک می‌کنم. نگاه می‌کنم. چقدر آسیب‌پذیرند. انگار آن‌ها هم چاره‌ای نداشته‌اند. اگر به اختیار خودشان بود، حتما مرا انتخاب نمی‌کردند. بی‌اختیار می‌خندم. دست‌های کوچک و چروکشان را در دست می‌گیرم و خود را به امواج زندگی می‌سپارم.

 

نویسنده: آذین خودی
گوینده: آوین
موزیک پادکست: قطعه‌ای به نام خانه. این قطعه را رامین جوادی، آهنگساز آلمانی ایرانی تبار برای فصل هفتم سریال بازی تاج و تخت ساخته است.

 

 

 

اگر این متن را دوست داشتید، متن زیر را به شما پیشنهاد می‌کنیم:

آن‌ها خودشان انتخاب کرده‌اند

مطالب مرتبط
18 دیدگاه‌ها
  1. سردشتی می‌گوید

    درود بر شما خانم خودی. وقتی وارد زندگی مشترک می شویم دیگر تصمیم هایمان برای آینده هم باید مشترک باشد و چاره ای جز پذیرش آن نیست. قلمتان مانا و سپاس

  2. اذین خودی می‌گوید

    دقیقا همین طوره ، ممنون از شما دوست عزیز

  3. دینا کاویانی می‌گوید

    چه زیبا نوشتید.

  4. شاهمرادی می‌گوید

    چه هدیه زیبایی بچه به زندگی معنا میدهد.

  5. سمیرا می‌گوید

    عالی بود خانم خودی عزیز. خیلی لذت بردم. چون شما از زاویه ی متفاوتی به موضوع بچه دار شدن نگاه کردید. آمادگی روانی زن برای مادر شدن خیلی خیلی مهم است؛ موضوعی که کمتر از آن گفته و نوشته میشود.

  6. اذین خودی می‌گوید

    از شما دوستان نازنین و همیشه همراه بسیار سپاسگزارم

  7. شکوفه صمدی می‌گوید

    ممنونم از این زاویه به مادری نگاه کردید.
    مطمئنم روزی به این می‌رسید که سخت‌ترین و شیرین‌ترین کتابی که نوشتید همین دو عزیز بوده . همان طور که بهترین ترجمه‌تان از زندگی هستند.‌

  8. اذین خودی می‌گوید

    چه زیبا نظر دادید، ممنونم

  9. فرشته خانی می‌گوید

    وقتی یه مهمون نا خوانده به خانه امون میاد دستپا چه می شیم،
    چون آمادگی نداشتیم،چقدر خوبه که بچه دار شدن حساب شده باشه و پدر رو مادر مشتاق به دنیا آمدنش باشن .دلم برای هر سه بچه این قصه سوخت

  10. زیبا زفرقندی می‌گوید

    خانم آذین نازنین
    بسیار بسیار لذت بردم
    قلمتون سبز

  11. اذین خودی می‌گوید

    ممنون از شما یاران مهربان

  12. آتوسا سادات متین رهبری می‌گوید

    توو داستان از رودخانه پر آب و خاطره ی یک روز شیرین یک دفعه به بیمارستان پرتاب میشویم آیا آن خاطره شیرین خواب بوده یا واقعیت در زمان گذشته ؟!! در کل داستان جالبی بود اما به نظرم باید پلی بین دو خاطره میگذاشتید در کل قلم خوبی دارید . و احساسات شما را به خوبی نشان میداد آزادی قبل از بچه دار شدن و دل سپردن به مسئولیتی که یکدفعه به شما تحمیل شده بسیار عالی

  13. آتوسا سادات متین رهبری می‌گوید

    عکس بسیار زیبایی هم برای متن انتخاب شده .

  14. اذین خودی می‌گوید

    واقعا ممنون از توصیه خوبتون خانم متین رهبر، در داستانهای بعد حتما به این نکته توجه می کنم.
    در مورد تصویر و آهنگ هم با شما موافقم‌. از کادر محترم خانواده آنلاین و سلیقه ای که به خرج می دهند، متشکرم.

  15. یاسمن بلوری می‌گوید

    دوست خوبم من هرگز نویسنده نبودم و نیستم. اما اکنون خوشحالم که فرزندانم مرا وادار به نوشتن کردن و دنیای نوشتن کلی آرامش برایم آورده. امیدوارم شخصیت داستان شما هم روزی بتواند زیباترین داستانهایش را بر پایه ی زندگی فرزندانش بنویسد و به گذشته لبخند بزند. سپاس از قلم و اندیشه ی شما

  16. اذین خودی می‌گوید

    دوست خوبم، همینکه از دغدغه هایتان می نویسید، نویسنده اید. به هرحال هر کس به طریقی به آرامش می رسد و ای کاش این آرامش از مسیرهای درستی مثل خواندن و نوشتن یا انجام کارهای هنری کسب شود.
    سپاس از توجه و محبت شما

  17. مریم احمدی می‌گوید

    در همین چند سطر کوتاه یکی از عجیب ترین و در عین حال زیباترین مرحله از زندگی یک زن را به تصویر کشیدید. موفق باشید

  18. اذین خودی می‌گوید

    سپاس دوست عزیز ?

دیدگاه‌تان را درباره این متن بنویسید

پست الکترونیک شما نمایش داده نمی‌شود