زن
تازه از سرکار آمدهام. قبضها هنوز پرداخت نشده است.
از زن کمتر
حساب کتابی میکنم ببینم چطور باید به این پرداختیها سروسامان بدهم که یکدفعه:
ـ از زن کمتری اگه نیای پایین…
مرد
بله، دوباره آقارضا، همسایهی واحد پایینی، آپارتمان را روی سرش گذاشته است و دنبال حریف میگردد؛ حریفی با جنس نامشخص. مگر ما جز زن و مرد، جنسیت دیگری هم داریم؟! با حساب حرف آقارضا ما سه جنسیت داریم. مرد، زن، و کمتر از زن.
نامرد
همین طور که دارم این جمله را فلسفیوار بررسی میکنم، صدای تقتق عصای خانم موسوی را میشنوم. پلهها را دانهدانه پایین میرود و زیر لب به آقارضا غر میزند. نامرد زورش به این بندهی خدا رسیده است. پس یکی دیگر هم به لیست جنسیتهایم اضافه شد. زن، مرد، از زن کمتر، و نامرد. میروم ببینم چه خبر است. مثل همیشه، فقط این خانم موسوی است که از پس آقارضا برمیآید. صافصاف ته عصایش را به سینهی آقا رضا میزند و میگوید: «چه خبرته باز شلوغش کردی؟»
آقارضا ولوم صدایش را پایین میآورد و میگوید: «تو رو خدا شما نگاه کن ببین موتورش رو کجا پارک کرده؛ جلوی ماشین من».
آهان پس مشکل با خانم موسوی نیست، با علی آقاست. علی آقا، همسایهی همکف ماست که از دوپا محروم است و با این موتور چهار چرخهها دستفروشی میکند.
خانم موسوی سرش را کمی خم میکند و به محل اشاره شده توسط آقارضا نگاه میکند و میگوید: «والا تو داری اذیت میکنی. این بنده خدا هر جا موتورش رو میذاره تو ناراحتی».
آقا رضا میگوید: «خب آخر میمالد به ماشین من. مگه مرض دارم الکی داد و بیداد کنم؟!».
خانم موسوی میگوید: «تو بگو این بنده خدا موتورش رو کجا بذاره تا صدای تو در نیاد؟ همهی داروندارش همین موتوره».
آقا رضا نگاهی به پارکینک میکند و جلوی انباری خودِ خانم موسوی را نشان میدهد و میگوید: «اون طرف که باشه من دیگه کاری ندارم».
خانم موسوی میگوید: «باشه. دردت همینه؟ از فردا میگم موتورش رو اونجا بذاره، ولی دیگه صدات رو نشنوم ها».
شیرزن
آقارضا دستش را روی سینهاش میگذارد و میگوید: «نوکرتم هستم خانم موسوی. شما زن نیستی، شیر زنی به مولا…».
و من توی لیستم مینویسم زن، مرد، کمتر از زن، نامرد، و شیرزن.
گوینده: نیلوفر نگهبان
موزیک پادکست: قطعهای از شارون ایزبن گیتاریست آمریکایی. این قطعه از آلبوم شارون ایزبن و دوستان انتخاب شده است.
متن زیر نیز مانند متن بالا فرح بخش است:
متن خیلی خوب و متفاوتی بود که اتفاقا همیشه هم برای من سوال بوده این ادبیات جنسیت زده ای که اکثرا موقع عصبانیت و دعوا و در بعضی موارد دیگر مثل نقل و نبات سر هم خالی می کنند، از کجا نشات گرفته؟ به نظر من الفاظی مثل نامرد و از زن کمتر و ... اینها نتیجه روزگار جهل و نادانی و زمانی است که زنان را ضعیفه، ناقص العقل و جنس دوم می دانستند.
ولی حالا که اندک مجالی فراهم شده و زنان و دختران در همه عرصه ها از فرهنگی و هنری گرفته تا علمی و و رزشی و … تونایی های خودشان را نشان داده اند ، باید فکری هم برای این فرهنگ زشت و نادرست کرد.
درود بر شما خانم عاطفی عزیز، موضوع جالبی رو عنوان کردید. اصطلاحات تبعیض جنسیتی که بسیار زیاد در ادبیات کوچه و بازاری مصطلح شده و دلم میخاد بدونم پایه گذارشون کی بوده که انقدر نفوذ داشته. قلمتون سبز دوست خوبم
خیلی جالب نوشتید.
به نظر میرسد آقا رضا مشکل اساسی با “زن” داشته باشند. زبان و چگونگی کاربرد واژگان، یکی از بهترین بسترها برای نمود کهتری هاست.
قلمتان همیشه سبز
دستتان سلامت خانم عاطفی گرامی. خیلی لطیف به نکته ای اشاره کردید که سالهاست در فرهنگ ما رخنه کرده و امیدوارم به زودی شاهد از بین رفتن آن باشیم. انشاالله نسل جدید بیشتر هنگام حرف زدن دقت خواهد کرد. سپاسگزارم
خانم آذین با ثبت دیدگاهتون متن نوشته خودم برام زیباتر شد?
بله یاسمین عزیزم . منم واقعا برام سواله که واقعا چه کسی این کلمات سخیف رو وارد ادبیات کرده .ممنون که وقت گذاشتید?
سمیرا جان از این اقا رضاها رو زیاد میبینم متاسفانه .ممنونم که متن رو خوندید و نظر دادید
خانم سردشتی مهربانم من هم امیدوارم برای نسل جدید اینطور باشه که فرمودید ممنونم که وقت گذاشتید?
باز خوب است که آقا رضا، برای تعریف از خانم موسوی، کلمه شیر را به “زن” اضافه کرده….و نگفته خانم موسوی شما خیلی “مردی”…
خانم عاطفی سپاس و موفق باشید.
متن جالب بود و کشفیات شما جالب تر. زنده باد