روایت یک زن از بیماری همسرش:
تقریبا یک ماهی میشود که شوهرم بیمار شده است؛
دقیقا قبل از تعطیلات نوروز. یک روز با دل درد شدید به خانه آمد. به درمانگاه رفتیم. بعد سونوگرافی و…
به خودم که آمدم دیدم، هر روز از این آزمایشگاه به آن بیمارستان در رفت و آمدم و خبرهای ناخوشایند از جواب آزمایش و پاتولوژی میشنوم.
کارهای شرکت را نصفه و نیمه انجام میدهم. برنامهریزیهایم مختل شده است. حتی گاهی وقت نمیکنم، یک دوش با خیال راحت بگیرم.
دیروز یک عکسبرداری هستهای از استخوان داشت که بعد از آن، تا ۲۴ ساعت نباید به کسی نزدیک میشد. چون برای آن شخص ضرر دارد. دختر کوچکم را به خانهی دختر بزرگم فرستادم. به همه هم گفتم که این دو روز به خانهی ما نیایند و به تنها چیزی که فکر نکردم، مضر بودن این اشعه برای خودم بود. حتی مرخصی گرفتم تا تنها نماند.
من ماندم و همسرم.
بالاخره بعد از ۱۰-۱۲ ساعت سرپا بودن در بیمارستان، به خانه آمدیم.
همسرم از هر کس که برای احوال پرسی تماس میگرفت، تشکر میکرد و میگفت: «خیلی ممنون. ایشالا جبران کنم. همیشه سلامت باشی…».
بعد هم گوشی را به من میداد تا توصیههای لازم را به من بکنند که این غذا برایش خوب است و آن آبمیوه برایش بد است و حواست باشد و هرازگاهی قهوه بخور که اگر شب تب کرد خوابت نبرد…
انگار من از آهنم.
امروز صبح که بیدار شدم، دیدم در حال حاضر شدن و رفتن به سر کار است.
متعجب پرسیدم:
«مگه دکتر نگفت نباید کسی بهت نزدیک بشه؟!»
گفت: «من که چیزیم نیست. نزدیک کسی هم نمیشم. کار دارم باید برم. ناهار سوپ درست کن شاید بیام».
به تختخواب برگشتم.
پرسید: «صبحونه حاضره؟»
گفتم: «نه!»
متعجب پرسید: «پس چرا بازم میخوای بخوابی؟!»
گفتم: «بعدِ مدتها یه روز بیکارم و میخوام استراحت کنم»
به سمت اتاق خواب آمد. چشمهایش گرد شده بود. پرسید: «تو هم میخوری؟»
گفتم: «حالا نه!»
صبحانهاش را خورد. عطرش را زد و به محل کارش رفت.
از تختخواب بیرون آمدم. همیشه دلم میخواست یک روز مرخصی بگیرم تا به کارهایم برسم؛ اما آن قدر درگیر بیماری همسرم بودم که هیچ کدامشان یادم نیامد.
گوینده: دنیا طیبی
موزیک پادکست: قطعهی فرشته امید از آلبوم سفر پنهان اثر موسیقیدان آمریکایی ـ افغانستانی: عمر اکرم
داستان زیر نیز روایتی است از مشکلات مربوط به بیماری در زندگی مشترک :
ازخدا می خواهم تن تان سالم؛روحتان آرام و آزاد باشدو سعادت و خوشبختی دنیا و آخرت نصیب وجود شریفتان شود.
باغور در ژرفای دریای کلماتتان امواجی را حس می کنم که انسانهارا به سوی ساحل نجات می برند
واقعا آفرین بر این نرمی قلم
آمین. ممنون از دعای پر مهرتون. خوشحالم متنم رو دوست داشتین
متن پرباری بود،متنی سرشار از؛وفاداری،فداکاری ، از خودگذشتگی پر بود از عشقی پاک گونه، از دلی صاف و صادق، از زنی که روحش یک قدم فاصله دارد تا ملکوت.
سرزنده باشید موفق و از دریای بیکران رحمت خداوند برایتان سلامتی کامل همسرتان را خواستارم و همیشه بر این عقیده ام که خداوند کافیست برای بنده اش.
وقتی چترت خداست
بگذار ابر سرنوشت هر چقدر میخواهد ببارد
وقتی دلت با خداست …
بگذار هر کسی میخواهد دلت را بشکند
وقتی توکلت با خداست: …
بگذار هر چقدر میتوانند با تو بی انصافی کنند
وقتی امیدت با خداست: …
بگذار هر چقدر میخواهند ناامیدت کنند
وقتی یارت خداست: …
بگذار هر چقدر میتوانند نارفیق باشند
بگذار آسمان ببارد…
باکی نیست…
تو با خدا بمان
چون چتر خدا بزرگترین چتر دنیاست…
ممنونم از اینکه نظرتون رو دادین و خوشحالم که متنم رو دوست داشتین
قلم شما هم بسیار دلنشینه دوست عزیز بازهم ممنونم که وقت گذاشتین ….
عالی???❤️❤️
ممنونم ????
خانم مظفری عزیز:
متنی که نوشتین فوق العاده اس .این یک درد مشترک بین زنان جامعه ایرانی منتها به نوع و سبکهای مختلف.
استفاده از لفظ آهن تو این متن گویای این هستش که دلی پر از مهربونی وقلبی پراز عشق دارید .. قلم نافذ و زیبایی دارید ……….
خوشحالم که متنم رو دوست داشتین. ممنونم که نظر دادین
و البته قلم شما هم بسیار توانمنده . بازهم ممنونم
من کاملا شما رو درک میکنم چون خودم برای بیست وسه سال با این مسئله مواجه بودم ولی انگار من واقعا از آهنم چون هنوز زنده ام
امیدوارم صد سال دیگه هم زنده باشین و مشکلتون حل بشه.
ممنونم که نظر دادین
بیان وفاداریست ،خوبه یاد اوری باشه برای زن و مرد
همینطوره. ممنونم که نظر دادین
عالی بود وتامل انگیز ،امیدوارم شما وهمه زنان سلامت و شاد باشید که ستون خانواده ها هستید بی مزد و بی منت
همینطوره. خوشحالم که متنم رو دوست داشتین و ممنون از اینکه نظر دادین
من خانم مظفری روتحسین میکنم
ولی جاداره بگم خوب همسرتون درسته بیمارن ولی خودت چی ?
آیا خودتو میبینی ؟
آیا جسم وروح روان خودت رو می بینی ؟
آیا همسرت تورو می بینه ؟
آیا میتونه درک کنه این همه فداکاری تورو ؟ می تونه بگه که این همه سال آیاهمسر خوبی براتون بود یانه ؟
وخیلی چیزای دیگر هستش ؟؟؟خودت بگرد دنبال جواب
شما خانم مظفری اول خودت رودوست داشته باش تانابود نشدی به خودت بیا ?
چشم. سعی میکنم بیشتر روی حرفهای از ته دل و صادقانه تون فکر کنم. ممنونم که نظر دادین
چشم. سعی میکنم بیشتر روی حرفهای از ته دل و صادقانه تون فکر کنم. ممنونم که نظر دادین
سرکار خانم مظفری کاملا میشه حس کرد که شما تا چه حد عاشق همسرتون هستید، تمام این فداکاری ها یا شاید بشه گفت رفتارهای غیرارادی و عاشقانه شما، از عشق سرشار و ناخودآگاه عاشق شما نسبت به همسرتون میاد.
اگر این داستان زنده ست و همسرتون هنوز درگیر بیماری هستند، امیدوارم که سلامتیشون رو بدست بیارن و سالهای طولانی در کنار هم، این عشق ناب رو زنده نگه دارید.
خیلی ممنونم که نظر دادین دوست عزیز….
آمین . از دعای پر مهر شما. باز هم ممنونم دوست عزیز
خانم مظفری عزیزم
من از همون روزای اول درگیری تو و البته قدرت تحسین برانگیز تو رو از نزدیک دیدم و لمس کردم ولی این اهن بودنت مربوط به این چند ماه نیست .حداقل من نظاره گر این بودم که شاید اهن بودی ولی قلب اروم و نرمی داشته و داری .
و این قلب مهربونت نه تنها شوهرتو بلکه سالها پیش زندگی من رو هم نجات داد .دوستت دارم عزیزم
ممنونم شبنم جون ….منم خیلی دوستت دارم . خوشحالم که نظر دادی
درود بر شما خانم مظفری پور عزیز. زنان آهنین، نرمترین و پرمهرترین قلبها را دارند. خسته نباشید و قلمتان سبز
زنده باشین . ممنونم که نظر دادین دوست عزیز
عالی بود ، ??????
ممنونم ????
درود بر شما
و خوش به سعادت شوهرتون که چنین زن عاشقی در کنارشه، عشق شما به همسرتون ستودنیه.
شما بزرگوارین . ممنونم که نظر دادین
درود به شرفتون
متن بسیار تاثیرگذاری بود، درد زیادی توش بود
چیزی که من ازش دریافت کردم ماجرای تکراریه عشق یکطرفه بود، عشق یکطرفه یک زن به شوهرش.
شما با همه وجودتون عاشق مردی هستید که متاسفانه اون درک درستی از این عشق عجیب و اسطوره ای نداره.
چراکه شما با وجود بیماری ایشون آهن شدین تا در مقابل تمام سختیها مردانه ایستادگی کنید.
جسم آهنینی که همچنان با یک قلب نرم عشقی یکطرفه رو تجربه میکنه.
درود برشما و بر شرفتون و بر عشق مقدسی که به شوهرتون دارین.
افسانه عزیز
ممنون از اینکه وقت گذاشتین و نظر دادین
اما فرمایشهاتون درباره من صحیح نیست . خیلی خوشحالم که متنم رو خوندین
سلام مریم جان
متن خوبت قابل درکو باور بود و بابتش اصلا تعجب نکردم . ولی این که دراین متن ، خودت به فکرخودت بودی و رفتی که استراحت کنی ، ازش خیلی خوشم اومد ? .
به امید درک متقابل دونفرنسبت به هم ?
ممنون از اشتراک گذاری متن خوبت
زهرا
ساعت نه وپنجاه دقیقه ی صبح سی و یکم شهریور
سلام زهرا جان
ممنونم که متنم رو خوندین و نظر موشکافانه ای که دادین …..
بانو مظفری عزیز متن بسیار جالبی است
من هم مثل شما یک زنم و درست مثل شما عاشق شوهری که از عشق همسرش درک درستی نداره
دردهای یک زن در یک عشق یکطرفه و هزارن بغض که هر روز میخوره
من شما رو به خوبی درک میکنم چون خودم ساهاست در یک عشق یکطرفه هستم ۱۸ سال بصورت کاملن یکطرفه عاشق مردی هستم که نه بخاطر پسر و دختری که ازش دارم بلکه بخاطر عشقی که تو قلبم هست نتونستم ازش جدا بشم همه گفتند جدا شو دوستت نداره ولی من در تمام این سالها بچه ها رو بهونه کردم و بخاطر اینکه دوستش دارم در کنارش موندم، بعد از هجده سال به این نتیجه رسیدم که که اگر این عشق تو قلبم نبود حتی وجود بچه ها هم نمیتونست مانع از جدا شدنم بشه
من شما رو خیلی خوب درک میکنم بانو
تمام جملاتتون رو هضم کردم و میدونم که چه آتشی از عشق در قلب شما هر روز و هر روز فروازانه در حالیکه مرد زندگیتون هیچ خبری از عشقی که نسبت بهش تو وجودتون دارید نداره خیلی غم انگیزه
ممنونم که نظرتون رو دادین
خیلی متاسف شدم از خوندن حرفهاتون. امیدوارم دنیا به کامتون بشه
اما نظرتون درباره من صحیح نیست
سلام خانم مظفری
دوست من متن شما حاکی از ایثار بود؛ یعنی وقتی یکی ازبین بقیه کاری میکنه تادیگران درامان باشند.اما جمعی سالم میمانند وبهره میبرنداز این ایثار که درایت هم درآن باشد.فداکاری که پسفردا بچهای رابیمادر یامادردردمندمیکندچهسود.مثل شربتی است که برای خانواده لازم وضروری است،ولی یکی ازافرادخانواده یکهو سربکشد.
حق با شماست دوست عزیز
ممنونم که نظر دادین
فداکاری و ایثار در بین همه باورها و عقاید و ادیان و تیره ها قابل احترام و دارای ارزش معنویه ولی قویا معتقدم که ایثار به معنای از بین رفتن یک نفر بی هیچ نتیجه ای نیست با وجود احترامی و ارزشی که برای این عمل قائلم ولی من رو ببخشید که اسم این مدل عملکرد رو ایثار نگذارم، این ایثار نیست این یه چیز دیگست
فرمایش شما بسیار متینه . منهم با شما موافقم
ممنونم که نظرتون رو دادیت
خوب است که سرانجام کمی استراحت کردید.
قلمتان مانا
بله همینطوره??
ممنونم
خانم مظفری عزیز،متنتون سلیس وروان،مثل زلالی درونتون.
قلم نافذتون بیانگر حال درونتونه.
امیدوارم که روزهای سخت روبا آرامش پشت سر بزارین،وخبر سلامتی همسرتون رو هرچه زودتر باهمین قلم زیبا بنویسد،
انشالله
آمین . از دعای پر مهر شما
خوشحالم که نوشتنم رو دوست دارین
ممنونم که نظر دادین
مریم بانوی عزیز
دوستون دارم چون انسانیت، عشق، محبت، گذشت و مهربانی رو همه با هم داری.
نه فقط برای همسرتون که برای دوستان و نزدیکان و عزیزانتون، خالصانه و با تمام وجود محبت و عشق رو نثارشان میکنید.
برای خودتون و همسر گرامیتون آرزوی سلامتی ،خوشبختی و شادی دارم.
فاطمه جان منم خیلی دوستت دارم. امیدوارم دعاهای پر مهرت اجابت بشه
ممنونم که نظر دادی
سپاس از نگارش مطلبتون سرکار خانم
چند سالی است که در مسیر آموزش و فراگیری مهارتهای زندگی دریافته ام ایثار و فداکاری در جایی که طرف یا طرفین مقابل برداشت نادرستی ازش دارن و یا وقتی ایثار و فداکاری وظیفه تلقی میشه، در واقع رفتار شما در اون مورد خاص نه تنها معنای ایثار یا فداکاری نداره بلکه باعث ایجاد آسیب برای خود و طرف مقابل نیز خواهد بود.
ایثار و فداکاری یک رسالت مختص به خود را دارد که اگر اون رسالت محقق نشود فداکاری کار بیهوده ای است.
در مواردی اینچنینی به بدلیل اینکه نتیجه ی موردِ هدفِ این رسالت حاصل نمیشود اسم این عملکرد ایثار نیست
و جالب اینکه در چنین جریانی، شخصی که به تصور خودش فداکاری کرده است متهم شماره یکِ داستان است، و جالبتر اینکه این اتهام نه تنها فقط از جانب سرویس گیرنده بلکه گاهی از جانب عزیزانی مطرح میشود که فرد به اصطلاح فداکار، تصورش را هم نمیکرده ( گاهی حتی از جانب فرزندان یا نزدیک ترین عزیزان خودش)
#در چنین ماجراهایی ما یک قربانی داشته ایم نه یک فداکار#
عاشقی رو جایی خرج کنید که ثمر بده ، عشق اگر به پای شاخه های خشکیده خرج بشه آدمها رو از رسیدن به عشق های واقعی و ثمربخش بی نصیب میکنه.
من رو بخاطر صراحتم در کلام ببخشید
به امید بهبودی همسرتون
و با آرزوی تغییر الگوی رفتاری و عادات اشتباه همه افراد جامعه
با کلمه به کلمه ی صحبتهاتون موافقم. قربانی صحیح ترین صفت بود ……
امیدوارم هر روز موفق تر باشین و به تمام آرزوهاتون برسین
ممنونم که وقت گذاشتین و نظر دادین
هی…اگر از این مرخصیها بیشتر بدین به زن داستان، یادش نمیمونه که چه میخواست بکنه؟
سعیم رو میکنم ????ممنون از نظرتون
وقتی صد درصد عشق و انرژیمونو برای اطرافیانمون میزاریم،وخودمون رو فراموش می کنیم،کم کم این شائبه پیش میاد که این که همیشه هست خستگی نا پذیره ولی اینطور نیست بعضی وقتها آدم واقعا خسته میشه،
اون موقع بجای فهمیدن آدم طلبکار می شن
چقدر خوبه که تعادل رو تو زندگی رعایت کنیم
همینطوره ….متعادل بودن بهترین کاره
ممنونم که نظر دادین
حرف بزن، ابر مرا باز کن
دیر زمانیست که بارانیام
حرف بزن، حرف بزن، سالهاست
تشنهی یک صحبت طولانیام
حرف بزن…حرف بزن…حرف
آمده ام با عطش سالها
تا تو کمی عشق بنوشانیم …..
پیداست که از متن من خوشتون اومده
خیلی خوشحالم
ممنونم که این شعر زیبا رو برام نوشتین
سلام خانم مظفری همه زن های ایرانی از خود گذشته هستن به قول همسرم زن ستون خانه است اگر ستون بخوابد خانه ازهم پاشیده می شود به نظر من با این نوشته گیرایت شما عاشق همسرتون هستید ولی متا سفانه همسرتون اینو درک نکرده وفقط خودشو می بینه وبس به نظر من ما زنهای ایرانی نباید عاشق همسر مون بشیم بلکه باید انها را دوست داشته باشیم چون عاشق شدن یعنی وابستگی وفکر می کنیم بدون انها نمی توانیم زندگی کنیم در صورتی که این فکر غلط است ما باید به فکر خودمون هم باشیم در غبر ابن صورت از پا در می اییم شما بیش ار حد به شوهرتون خدمت کردید وان را پر توقع بار اوردید و کار شما را یک وظیفه می داند و بلد نیست ازشما تشکر کند در هر صورت من شما را نحسین می می کنم ومی گویم زحمات شمارا خداوند می بیند واین برای شما بس است
سلام دوست عزیز
نظرتون محترم
اما درباره من صحیح نیست
خوشحالم که متنمو دوست داشتین. ممنونم که نظر دادین
مریم جانم قلمت بسیار عالی و پر معنا بود و من لذت بردم .امیدوارم هر چه زودتر سلامتی همسرت برگرده و در کنار هم زندگی قشنگتون رو ادامه دهید .ولی من معتقد هستم که واقعا چقدر غم انگیزه که این همه شما خودت و زمان و روح و جسمت رو گذاشتی ودر ثانیه ای برای طرف مقابل از یاد میره ………..
سمیرا جان
خوشحالم که متنم رو دوست داشتی
آمین. از دعای پر مهر شما
ممنونم که نظرت رو گفتی عزیزم
خیلی خوب نوشتید. موفق باشید.
ممنونم که نظر دادین. سلامت باشین
عالی بود
پاینده باشی و استوار ❤️❤️❤️
خوشحالم که متنمو دوست داشتین و نظر دادین . ممنون
سلام
قلمتون رو دوست دارم.
پاینده باشین
سلام
خوشحالم. ممنونم که نظر دادین
سلام به مریم عزیزم
دل نوشته ات را خو اندم و همیشه متاثر بودم و هستم که زنان و مادران و خواهران سرزمینم راه فداکاری یک طرفه را انتخاب میکنن به انها وعده ای بهشت میدهند و فداکاری یکی از القاب خاص بر ایشان هست این نابرابری را برای هیچ کدام از بانوان سرزمینم قبول نداشته و ندارم .مادر که باشی خو اهی نخواهی دل میسوزانی و از خود میگذری .همسر که باشی هم همینگونه و خواهر که باشی بدتر از ان
اما فقط یکبار خودت را در ایینه برانداز کن و ببین حق تو چیست؟اگر تو بیمار باشی برایت چه میکنن؟ و حتی زمانی که دیگر نخواهی بود انانی که بر ایشان از جان مایه گذاشتی چه میکنند؟به یاد داشته باشیم حق دادنی نیست بدست اوردنی است
سلام بهار جان
همینطوره که میگی….این دردهای مشترک و زنانه همیشه بوده و امیدوارم روزی نباشه ……
چشم
توصیه هات رو انجام میدم
ممنونم که نظر دادی
کاملا موافقمممم با نظرتون ????
نویسنده عزیز
از دل نوشتی و با دل خوندیم،
توان نوشتن ، موهبتی هست که داری،
ایکاش به نسل ما یاد میدادند، که بیش از دیگران ، به خودمون عشق بورزیم و احترام بگذاریم.
همینطوره که میگین دوست عزیز
امیدوارم در نسلهای بعد این آموزش انجام بشه
ممنونم که نظر دادین
چه خوبه که در زمان بیماری، هر یک از طرفین هوای همدیگه رو داشته باشند، ولی اغلب، اون قدری که زن هوای مرد رو داره، مرد هوای همسرش رو نداره. یا وقتی زنی وضع حمل می کنه همه نگران سلامتی نوزاد هستند و توصیه های لازم را درباره نوزاد می کنند. بدون در نظر گرفتن مادری که بعد از ۹ ماه بارداری، الان بارش رو زمین گذاشته و خسته است و نیاز به مراقبت داره. زنان ما بیش از پیش به استراحت و توجه نیاز دارند.
کاملا با شما موافقم
ممنونم که وقت گذاشتین و نظر دادین
متن زیبایی بود در عین حال دردناک. تندرست و شاد باشید
خوشحالم که دوست داشتین. ممنون که نظر دادین دوست عزیز
از خداى بزرگ میخوام که هر چه زودتر سلامتى به همسرتان بدهد
واینکه باید به شما افتخار کند
همسرى دلسوز و مهربان و مسئولیت پذیر
آمین . از دعای پر مهر شما. ممنونم که نظر دادین