ماجراهای غدا دادن به کودک :
یکی از دوستانم به من میگفت پسرش همیشه فاصلهاش را با سفره حفظ میکند و کلا با میل و رغبت غذا نمیخورد.
من به او گفتم: «مشکل من از مشکل تو پیچیدهتره. پسر من (که ۶ سال داره) فقط با تلویزیون غذا میخوره!»
وقتی طاها کوچک بود حدودا سه ساله، حتی اگر لقمه را در دهانش میگذاشتم نمیخورد و آن را بیرون میداد اما با تلویزیون میخورد.
همسرم مسخرهام میکرد که سیدی و دیویدی میگذارم ولی نمیدانست که غذا خوردن طاها برای من مهمترین مسئلهی جهان است.
شغل همسرم طوری بود که تا ساعت ۱۲ خانه میماند.
من هم صبحها تدریس میکردم. وقتی سر ظهر به خانه میآمدم میدیدم ظرف غذایی که برای طاها گذاشتهام دست نخورده. همسرم که معتقد بود بچه خودش باید غذا بخورد نمیتوانست التهاب و دلشورهی بیپایان مرا درک کند.
همین مسئله تبدیل به یک جنگ اعصاب شد.
زنگهای تفریح به او تلفن میزدم و التماس میکردم که تلویزیون روشن کند و به طاها غذا بدهد اما او قبول نمیکرد. کار از قهر و دعوا شروع شد و به جایی رسید که زنگ میزدم و پشت تلفن گریه میکردم.
بالاخره همسرم تسلیم شد.
هر روز صبح تلویزیون روشن میکرد و چند لقمهای همراه کارتن به طاها میداد اما من به همین هم راضی نبودم و میخواستم که تمام لقمهها خورده شود.
در آن زمان طاها مهد کودک نمیرفت. فکر میکردم مهد طاها را درست میکند؛ خصوصا وقتی تماس میگرفتم و میپرسیدم صبحانهاش را خورده یا نه میگفتند دارد میخورد یا خورده.
خیلی زود فهمیدم منظور آنها زمان غذا خوردن است نه این که واقعا چک کرده باشند، چون یک مشکل بزرگ در مهد کودک پیش آمد.
طاها چیزی نمیخورد و عصبی میشد و با بچهها دعوا میکرد.
او را به دکتر بردم.
دکتر گفت باید تا مدتها تلویزیون را از زندگیاش حذف کنم.
سفره پهن کنیم و همه دور سفره جمع شویم و همه با هم غذا بخوریم.
حالا من باید با سه نفر بجنگم.
۱٫ پسرم که هیچ تشویق و تنبیهی تا الان درمورد او جواب نداده است؛ اما اگر بتوانم تلویزیون را حذف کنم شاید موفق شوم.
۲٫ همسرم که با برنامهی من موافق نبوده. اما او قصد دارد کمک کند و موافق است که کار را شروع کنیم.
۳٫ خودم. خودم مشکل اصلیام. من نمیتوانم تحمل کنم که پسرم گرسنه بماند حتی برای چند ساعت چه برسد به چند روز. نمیتوانم تلویزیون را حذف کنم چون طاها واقعا به آن وابسته است و پریشان میشود و خودش را به در و دیوار میزند.
من فقط میتوانم دیویدی را روشن کنم و همراه با یک کارتن جدید به طاها غذا بدهم.
گوینده: دنیا طیبی
داستان زیر نیز درباره رابطه مهرآمیز مادر و فرزند است:
چه موضوع جالب و مهمی بود. به نظرم خیلی خوب است اگر با یک روانشناس کودک مشورت کنید و راهنمایی بگیرید.
من کسی را می شناسم که در بزرگسالی هم، همیشه غذایش را مقابل کامپیوتر و در حال تماشای فیلم، در اتاقش میخورد. تلویحا به دیگران میگوید ” نیایید، با من حرف نزنید، حوصله هیچ کس را ندارم”. و همین تنهایی و نداشتن گفتگو با انسان های دیگر تبدیل به یک موضوع جدی شده است. او هم در کودکی محو فیلم بود. اما اگر این عادت او ( یعنی وابستگی زیادش به تلویزیون و فیلم ) از کودکی شناسایی و ریشه یابی شده بود و خانواده به شکلی تلاش می کردند که نه به زور و اجبار، بلکه با ایجاد نوعی علاقه و انگیزه در او، او را به غذا خوردن همراه دیگران علاقمند کنند، امروز او شاید کمتر دچار ” در خود فروماندگی” میشد.
خیلی خوب است که به این نکته انقدر دقت کرده اید. امیدوارم ریشه اش را پیدا کنید و بزودی پسرتان کنار شما و بی حضور تلویزیون، غذا بخورد.
سپاس از قلم خوبتان
درود برشما متاسفانه غذا نخوردن درست کودکان معضل بزرگ این روزهاست. من هم با این قضیه درگیرم. پسر بزرگم با تلویزیون غذا میخورد که خودم به این نتیجه رسیدم باید ترکش بدم. چون همیشه و همه جا تلویزیون نبود. خداروشکر موفق شدم و درست از همان زمان وزن گیری و نمودار رشدش مناسب شد. اما پسر دومم حتی با تلویزیون هم غذا نمیخوره، یعنی اساسا بد غذاست. حاضر نیست غذایی رو مزه کنه که شاید دوست داشته باشه حتی شده ۵ روز هم بهش غذا ندم و به حال خودش رهاش کنم ولی فایده نداشته. پزشکان هم همگی بر این عقیده ان که باید بچه به حال خودش رها بشه. شاید باورتون نشه ولی برای نخوردن غذا میگه دستم درد میکنه و نمیتونم قاشق دست بگیرم.
بهرحال امیدوارم کوچولوی قصه ی شما هم مثل پسر بزرگم درست بشه. البته که مادر داستان باید با خودش کنار بیاد
سپاس از شما
از قدیم می گفتند آدم اگه گشنه باشه سنگ رو هم می خوره.بچه های این دوره زمانه چون خیلی با هوش هستند،یه جورایی پدر مادرا رو سر کار میزارن،برای همه چیز مجبورت می کنن التماسشون کنین،فکر کنین وقتی سر کارین در گیر لقمه بچه اتون هستین،کجایین شاید سر کلاسی که شاگرداش چیزی به عنوان صبحانه نداشتن که بخورن.بچه ها از ضعف ما سواستفاده می کنند
خوششون میاد بخاطرشون با هم بحث کنیم
پس اوقات خودتون رو تلخ نکنید،
درود بر شما
مشکلی که به آن اشاره کردید،مشکل درصد بالایی از بچه های نسل جدید است که متاسفانهراهکار مشخصی هم برای درمان ندارد. دختر و پسر من هم خیلی بدغذا هستند و حاضرند ساعتها گرسنگی بکشند، ولی چیزی را که نمی خواهند نخورند. اما به تازگی متوجه شده ام که در طبیعت و محیط باز و به خصوص بعد از ورزش و بازی اشتهایشان زیاد می شود.امیدوارم مشکل بقیه بچه ها هم به زودی و به شیوه مطلوب حل شود.
عجیب کودکتان راشرطی کردهاید.این روش شاید سرلوحه باقی کارهای دیگرش هم بشود.این راباید بدانیم عروسهای ماودنیا از بدروشی مادران رنج میبرند!?
چه خوب که مادر داستان نوک پیکان را به سمت خودش گرفته بود! سپاس که چنان نوشتید که کاملاً ارتباط بگیریم.
پسرتون عادت کرده به این شیوه، بایدکم کم از سرش بیفته ولی یک دفعه ای نه ،مثلا موقع غذا خورردن برق روقطع کنید و بگید برق رفته ،. یا کتاب که موضوعش غذاا خوردن بچه هاست تشویقش کنید،هر بچه ی قلق خاصی داره باید قلق بچتون دستتتون بیاد
سلام خانم گلاویژ جلالی شما که خودتان در رشته های مختلف تحصیل کرده اید از جمله روانشناسی بعیده که نتونید مشکل طه را حل کنید.
در هر صورت برایتان آرزوی موفقیت میکنم.
راستش باورش برام سخت بود در این حد موضوع جدی بشه با یک وابستگی. شاید چون فرزندان من خوش خوراک بودند از اول، حتی وقتی نمیتوانستند صحبت کنند با اشاره به اجاق گاز و قابلمه غذا میخواستند. امیدوارم مادر قصه هرچه زودتر راه حل را پیدا کند. موفق باشید دوست عزیز
کاملا درک می کنم که گاهی مساله ای که ظاهرا پیش پا افتاده به نظر می آد تمام ذهن یک مادر رو درگیر کنه . گرچه غذا خوردن مستقیما با سلامتی بچه ها در ارتباطه .و مساله مهمیه . نمی دانم چرا بچه های الان انقدر راحت به ما حکمرانی می کنند .
من هم گرفتارم
موفق باشید
خیلی خوبه که به بچهها و مادرها توجه دارید…سپاس گلاویژ جان
پدر و مادر در قبال سلامت جسمی و روحی کودک مسیولند(تبلت من همزه ندارد). نگرانی شما در مورد تغذیه پسرتان که در حال و آینده سلامت او را تضمین خواهد کرد خیلی خوب و به جاست. همان طور که خودتان هم اشاره کردید پایین آمدن قندخون(گرسنگی) باعث پرخاشگری کودکان می شود. عادات خوب و بد را خود ما در کودکان ایجاد می کنیم، بعضی چیزها ژنی و ارثی است، ولی غذا خوردن با تلویزیون ….
وقتی می پذیریم “مشکل” وجود دارد، یعنی نیمی از راه حل مشکل را طی کرده ایم. شاید بی توجهی همسرتان، باعث تشدید نگرانی و حساسیت بیشتر شما شده است. در این مورد کمک گرفتن از مشاور کودک بسیار مفید است، آنها با ارایه راهکار کمک بزرگی به خانوادت شما خواهند کرد.