در راه برگشت از کردستان، یکجعبه توتفرنگی خریدیم.
توتفرنگیهای وحشیای که عطر و طعمشان چند برابر توتفرنگیهای گلخانهای بود!
همانجا یکمشت از آن را با آبی که داخل ماشین بود شستم و بیدرنگ اولی را در دهانم گذاشتم و مست طعم و بویش شدم؛ اما تا به خودم آمدم مشتم خالی شده بود و همسر و فرزندانم باقی را خورده بودند. دو سه مشت دیگر هم شستم و خوردیم.
همه سرمست شده بودیم و راه افتادیم!
در مسیر، چندباری دستور تهیهی مربا و مارمالاد توتفرنگی را خواندم.
سخت بود بین مارمالاد و مربا یکی را انتخاب کنم؛
اما سرانجام تصمیمم را گرفتم که مربا درست کنم و از دانهدانهی توتفرنگیهای زیر دندانم لذت ببرم! به خانه که رسیدیم، جزء اولین کارها رسیدگی به احوالات توتفرنگیها بود!
از عمر کوتاه این سرخروهای جذاب خبر داشتم.
بعد از شستشو، مشغول جدا کردن درشت و زیباترینهایش برای مهمان و نرمترهایش برای مربا بودم که همسرم سررسید و پرسید: «چه کار میکنی؟»
من هم گفتم: «دارم اونهایی که نرمنو برای مربا جدا میکنم.»
او هم بیعلاقه به مربا و شیرینی گفت: «نمیخواد مربا درست کنی، اگه زیاده بذار میبرم واسه مادرم!»
از حرفش ناراحت شدم و دوست نداشتم با کسی تقسیمشان کنم؛ اما گفتم: «باشه میذارم کنار براشون ببر» و بعد با تحکم ادامه دادم: «من با سهم خودم مربا درست میکنم!»
از پاسخ قاطعانهام شوکه شد و گفت: «باشه! اگه دوست داری درست کن! فکر کردم چون میخوای خراب نشن، مرباشون میکنی!»
گفتم: «مرباشون میکنم تا زمان بیشتری واسه لذت بردن ازشون داشته باشم!»
خندید و گفت: «پس بیشتر درست کن!»
و رفت.
حالم خوب شد و از اینکه روی تصمیمم مانده بودم، خوشحال بودم!
قبلترها و در چنین مواقعی فقط قهر میکردم و میگفتم: «چرا منو نمیشناسه؟! چرا نفهمیده که عاشق توتفرنگی و مربای توتفرنگیام؟! یعنی یادش نیست تنها ویار بارداریم توتفرنگی بود؟!»
بعدش هم لج میکردم و دیگر مربا درست نمیکردم؛
اما حالا نه! حالا درِ یخچال را باز میکنم؛ دانهای از توتفرنگیهای غلتیده در شهد را برمیدارم و در دهانم میگذارم. بعد چشمانم را میبندم و با تمام سلولهای چشاییام از آن لذت میبرم!
گوینده: دنیا طیبی
موزیک پادکست: موسیقی متن فیلم عطر خوش زن ساختهی توماس نیومن
داستان دیگری را به قلم همین نویسنده بخوانید:
با من درد دل نکن! دوست ندارم بشنوم
عطر توت فرنگی متن شما آدم رو بی تاب می کنه.منم عاشق توت فرنگیم. و چقدر عالی که شخصیت داستان شما به جای قهر کردن خواسته شو مطرح میکنه.دستتون سلامت بهاره جان
ممنون از شما خانم سردشتی عزیز
احسنت. بسیار تصمیم خوبی است. قهر هیچ وقت جواب نمیدهد یا حداقل پاسخگوی موقتی خواهد بود. باید با مردها به طور واضح صحبت کرد و نمیشه انتظار داشت از روی حس و حال و گذشته و این حرفها درکمان کنند. قلمتان سبز
درست میفرمایید، صحبت کردن اکثراً جواب میده ممنون از شما
عالی بود! فکر کنم بکن که نباید از این سرخروهای جذاب بخورم خوب!
چه حیف و امان از حساسیت و چه خوب که رعایت میکنی این پرهیزها رو. ممنون شکوفه جان
توصیفات عالی در کنار یه درس خوب از نحوه ی برخورد درست .ممنون دوست مهربونم
چه متن خوبی بود! روشن و عمیق.
اینکه بتوانیم خواسته هایمان را شفاف بیان کنیم؛ دست کم با اعضای خانواده اینطور باشیم (این خودش یک مهارت است!). خواسته هایی که ممکن است از نظر دیگری کم اهمیت جلوه کند، اما برای خودمان مهم است. حتی شاید آن مسئله ی به ظاهر کوچک، زنجیروار متصل باشد به آرزوها و خواسته هایی عمیق تر و پنهان تر.
سپاس بسیار از متن خوبتان بهاره جان.
یک حواس جمع میخواهد و تمرین زیاد. ممنون سمیراجان
قهر کردن همسران و اعضای خانواده، دلخوری ها رو بیشتر می کنه و باعث خشم می شود اما گفتگو باعث شناخت بیشتر و مهر و تفاهم می شه. خانم محمدی بسیار عالی توصیف کردید. زندگی شیرین می شود به همین راحتی…
زندگیتون همیشه شیرین باشه.ممنون خانم طالبی عزیز
چه خوب دنبال حرف دلتان رفتید.
ممنون از شما که وقت گذاشتید و خواندید
متن شیرینتان را دوست داشتم و واکنش ماهرانه تان را بیشتر. موفق باشید
ممنونم ، کام دلتان شیرین باشد
آخ که این حرف زدن های به ظاهر ساده چقدر می تونه جلوی قهر رو بگیره. داستان تون حسابی به دلم نشست!
خوشحالم که دوست داشتید. ممنونم خانم مسافری عزیز
سلام بهاره جان زندگیت همیشه طعم توت فرنگی بدهد.خیلی زیبا نوشته بودی
میخوام یه نصیحت بهت بکنم ایندفعه اگه خواستی توت فرنگی بخری دوتا جعبه بخر یکیم به اسم مادر شوهر شاید اونم توت فرنگی دوست داشته باشه ودلش بخواد
وقتی سر چیزهای کوچک به تفاهم میرسیم،یعنی حرف همو می فهمیم،پس مشکلات دیگه کلاف سر در گم نمی شن،شنونده خوب هم یه نعمته
موفق باشید دوست عزیز
جداشدن ازسطح وفرورفتن درعمق.همیشه باید از زن آغاز شود؛این کارگردان خوبیها!
مرد داستان چه خوب کنار اومد ، من فکر کردم برعکس میشه و مرد داستان قهر میکنه که چرا به مادرم توت فرنگی ندادی
سیاست و پالتیک زنان همبشه مثال زدنیه، ولی به قول خانم شاهمرادی عزیز ، دفعه بعد دو جعبه توت فرنگی بخرید تا سهم مادر شوهرتون هم محفوظ باشه و این طوری شوهرتون هم بیشتر خوشحال خواهد شد ?
متن زیبایی بود … تغییر از همین تصمیم های کوچک ایجاد میشه ?
پر از رنگ و عطر بود نوشتتون .البته سخته که انتظار داشته باشیم احساساتی که به زبان اورده نشده فهمیده بشه ولی انگار شما موفق بودید? خداقوت دوست عزیزم