هر شب بعد از اینکه بچهها میخوابن، فرصتی پیدا میکنم تا چرخی توی شبکه های اجتماعی مجازی بزنم و کارهامو انجام بدم.
این برنامهی هر شب من و همسرم شده!
گاهی حتی زحمت رفتن از این اتاق تا اتاق دیگه رو به خودمون نمیدیم و توی همون فضای مجازی با هم حرف میزنیم!
یهشب تو گیر و دار خوندن متنها و پیامهای تلنبار شده به گروهی دعوت شدم که جز من و همسرم یکی از دوستهای مشترکمون هم عضو بودن.
منتظر ورود عضو جدید بودیم که یه متن طولانی به گروه ارسال شد
طبق عادت یه نگاه به سرتا پای متن انداختم تا مطمئن بشم از این متنهای دستچندمی تلگرامی نیست. خوشبختانه یا متأسفانه متن کاملاً شخصی و مربوط به خودِ ما بود.
از اول و با دقت شروع به خوندن کردم.
دوستمون در ابتدا تلاش کرده بود که نیّت خیرشو نشون بده و بعد از تعارفهای دوستانه، از موضوعی نوشته بود که هر جملهش مثل پتک توی سرم کوبیده میشد؛
واقعیتی پنهان یا فراموش شده از زندگی مشترک ما!
نمیدونستم در جواب باید چی بگم؟ اون نوشته بود که بیتوجهیهای همسرم به من و بعضاً بچهها توی جمعهای دوستانه رو دیده و ناراحت میشه
وقتی همسرم شوخیهای جنسیتی میکنه؛
شوخیهایی با موضوع طلاق، ازدواج مجدد و یا بهتر بگم زن رو موضوع جکها و خندوندن جمع کردن!
از گفتگوهای ما باهم توی جمع نوشته بود و ناراحتی خودش و دوستهای دیگهمونو از این برخوردها عنوان کرده بود!
خوندن متن که تموم شد انگار یه سطل آب یخ روی سرم ریخته بودن!
تموم آبروداریهام، همهی نقابها و نقش مادر خوب و زن خوشبخت بودنم بر باد رفته بود!
نمیخواستم دیگران بدونن چه چیزهایی باعث ناراحتی من میشه؟ در طول زندگیم به هر شکل ممکن، با آرامش، با شوخی، با دعوا، اعتراض و نارضایتی خودمو از این برخوردها مطرح کرده بودم؛
اما این متن مثل یه آیینه روبهروم بود تا بهتر ببینم و بدونم چقدر دیده و چقدر قضاوت میشم؟
هیچکس از خلوت عاشقانه و عمق عشق من و همسرم به هم اطلاعی نداشت؛
اما همه میدیدن که میزان احترام و محبت توی برخوردهای ما چقدره!
سالها جنگیده بودم تا به همسرم بفهمونم فقط دوست داشتن کافی نیست و باید یه جایی این عشق نمود پیدا کنه! لازم نیست توی جمع حتماً همدیگه رو بغل کنیم و ببوسیم! فقط کافیه یه کم هوای همو داشته باشیم و کمی توجه خرج هم کنیم.
این افکار داشت توی سرم میچرخید که همسرم اومد اظهار تأسف کرد و گفت: «قبول دارم؛ اما اینجوریها هم نیست!»
ناراحتیم بیشتر شد!
نمیخواستم اونجا بحثو ادامه بدم. از دوستمون تشکر کردم که حرف و نظرشو با ما در میون گذاشته و بهش اطمینان دادم از نیّت خیرش آگاهم؛ اما نمیخواستم بیشتر از این کسی وارد زندگیم بشه.
باید راهحلّو جایی بیرون از گروه جستجو میکردم!
گوینده: الناز دیبا
موزیک پادکست: موسیقی متن فیلم قرمز ساختهی زبیگنِف پرایزنر
داستان دیگری را به قلم همین نویسنده بخوانید:
با من درد دل نکن! دوست ندارم بشنوم
به نظر من تلاش برای اینکه نشان دهیم زندگی خوبی دارم کار عبث و بیهوده ایست. اگر از شرایط مان راضی نیستیم باید هرچه زودتر اقدام به تغییر در عملکر خود داشته باسیم. متن خوبی خانم محمدی موفق باشید.
چقدر خوب و دقیق نوشتید. درود بر شما بهاره جان. در بین بستگان ما و توی مهمانیها همیشه آقایانی بودند و هستند که خود را مجاز به انجام چنین شوخیهایی میدیدند. اما ایکاش بهجای خندیدن و تشویق اینجور شوخیها، کسانی باشند که زشتی و سبکی کارشان را به آنها گوشزد کنند.
تلخه، اما هست…
موضوع این متن موضوع مهمیه . غالبا مردها گمان می کنند خوب ما همدیگه رو دوست داریم و دیگه لازم نیست جلوی دیگران نمایش بدیم اما واقعیت اینه که دیگران مدام دارن ما رو قضاوت می کنند و اتفاقا از روی ظاهر هم قضاوت می کنند . و البته این برای مردان موضوعیتی نداره وبیشتر خانم ها اذیت می شن.
متن متفاوت و خوبی بود .
موفق باشید
حرف خوبی بوده.اما چرا تو گروه زده شد میشد در خصوصی گفت.البته متنتون چند نکته را مد نظر داشته.یکی روابط زن و شوهردر جمع دو قضاوتهای اطرافیان از ظاهر زندگیمون سه نحوه انتقاد کردن و چهار موضع گیری زن و شوهر داستان.
موفق باشید.
این دوست عزیز یه کار خوبی کرده ولی امیدوارم نیتش خیر باشه وبراش نشه عادت تا عیبجوی همه اطرافیانش باشه
درود بر شما بهاره جان. خوبه همسر پی به اشتباهش برد! حالا یاد میگیرن که زن و شوهر مجاز به تمسخر هم در جمع نیستن. قلمتان سبز دوست من
وای از این فضای مجازی، همه چیز مجازی شده ، انتقاد مجازی..
دوست توی جمع مسایل ومشکلات تو رو نباید مطرح کنه اگه دوست باشه و اگه بخواد کمک کنه.
خوشبختانه أین مورد پاسخ مثبت داده
خیلی از آقایان توی جمع شخصیتشون عوض می شه و این خیلی بده اونوقت دیگه قابل احترام نیستن و مشکلات بعد از مهمانی پیش میاد
گاهی صراحت کلام دیگران، واقعیت زندگی را مثل آینه به ما نشان می دهند. همان قدر تلخ و گزنده! ولی واقعی !
قدردان آنهایی باشیم که تلخی صداقت را به شیرینی دروغ ترجیح می دهند.
درود بر شما
به موضوع خوبی اشاره کردید، چون متاسفانه عمومبت داره و مخصوصا اوایلی که فضای مجازی تازه شکل گرفته بود، شوخی های جنسیتی و قومیتی زیادی در گروهها رد و بدل می شد که نشان از ناآگاهی و بالا نبودن فرهنگ اجتماعی در آن دوره بود. الان خوشبختانه به یاری همین فضای مجازی، سطح فرهنگ و اطلاعات کاربران ، بالا رفته و دیگر به ندرت با چنین جکهای ناراحت کننده ای روبه رو می شویم.
سپاس از شما و قلمتان مانا
بعضی وقتهاواقعا نمیشه کاریش کرد.هرچی که درون آدم نهادینه شده باشه بالاخره میزنه بیرون.
با وجود نقاب ها و آبروداری ها ( به نظرم بیشتر اوقات لازمه و دلیلی ندارد که همه چیزمان را در برابر دوستان و فامیل عیان کنیم) اما چهره واقعی همسر و رفتار نامناسبش برای دیگران آشکار بوده و مورد پسند بقیه نبوده و دوست مشترک به طور خصوصی با راوی و همسرش مطرح کرده… راوی خیلی خوب با دوست منتقد برخورد کرده و در آخر تصمیم بسیار درست که باید راه حل رو جایی بیرون از جستجو کرد.
خانم محمدی شاید متن شما آینه ای رو به روی بعضی ها قرار بدهد.
و
سپاس
رفتار مهمه که آدم باید خودش بدونه چه کاری درسته اما حرف دیگران !!!! اگه زن و شوهری با هم خوب باشن متاسفانه احتمال دعوا انداختنشون بیشتره پس سر سوزنی اهمیت نداره ولی بهتره آدم خودش سوژه نده