تن کبود لیلا

عکاس: هانیه رویانفر/ نویسنده: الهه میرمحمدی

عمه لیلا شش سال از شوهرش بزرگ‌تر بود.

معلم بود و سه تا بچه داشت. همیشه به وفاداری شوهرش شک داشت و برای همین خسته و شکسته شده بود!

وسواس داشت،

مرتباً رخت می‎شست و ظرف‎ها را، در لگن پلاستیکی‌ای که وسط آشپزخانه گذاشته بود، آب می‎کشید؛ برای همین سرانگشتانش همیشه چروک و دستانش خیس بودند! لب‎هایش، که از همه‌کس و همه‌چیز خشمگین به نظر می‎رسیدند، محکم به هم قفل بودند!

آنقدر حساس شده بود که دیگر با هیچ‌کس نمی‎توانست ارتباط برقرار کند!

وقتی از او می‎پرسیدیم: «چرا طلاق نمی‎گیری؟»

می‌گفت: «شوهرمه، دوستش دارم!»

یک‌روز با تن کبود و چشم اشک‌آلود آمد خانه‎ی ما و گفت: «با شلنگ به جونم افتاد و تا می‎خوردم، کتکم زد!»
واقعاً برایم سؤال بود که چطور عمه لیلا می‎توانست چنین مردی را دوست داشته باشد؟!

چطور می‎توانست از چنین خانه‎ای بیرون برود، و یک ساعت بعد دوباره به آن برگردد؟!

یک‌بار در یک مهمانی، او را دیدم و اصلاً نشناختمش؛

برای رفع چروک‎هایش، چربی تزریق کرده بود و صورتش ورم داشت. اما آن تلاشِ بیهوده هم ثمربخش نبود و بعد از مدتی تمام آن چین و چروک‌ها – که ناشی از غصه‎ خوردن‎ها و بغض‌ها بودند – دوباره به چهره‎اش برگشتند. دیگر فقط دعا و نماز می‎توانست کمی آرامش کند!
آخرین‌باری که با هم حرف زدیم، راهی سفر حج بود و برای خداحافظی و حلال‌خواهی زنگ زده بود!

کمی کسالت جسمی داشت و ناتوان بود. گفتم: «عمه جون، ایشالا که می‌ری زیارت و به سلامت هم برمی‎گردی!»

اما عمه لیلا رفت و دیگر از سفر حج برنگشت!

 

 

 

تن کبود لیلا
گوینده: الناز دیبا
موزیک پادکست: موسیقی متن فیلم تصادف ساخته‌ی مارک ایشام

 

 

 

 

 

داستان دیگری را به قلم همین نویسنده بخوانید:

جز یک نان و چند سیب‌زمینی چیزی نداشتیم

 

 

 

 

مطالب مرتبط
18 دیدگاه‌ها
  1. سمیرا می‌گوید

    بیچاره عمه لیلا!
    دلم برای او سوخت.
    ای‌کاش توانسته بود زندگی‌اش را از همسرش جدا کند و باافتخار زندگی کند.
    سپاس از متن روان‌تان
    قلمتان سبز

  2. سمیرا می‌گوید

    عکس هم بسیار زیباست و مرتبط با موضوع.
    سپاس از خانم رویانفر عزیز.

  3. یاسمن بلوری می‌گوید

    آخی، چقدر سخت و تلخ. دلم گرفت بدجور. ممنون از قلم خوبتون خانم میرمحمدی عزیز

  4. حسن می‌گوید

    چقدر این روایتهای ساده، آشناست. انگار همه‌ی ما از این عمه لیلاها به گونه ای داریم.

  5. آذین خودی می‌گوید

    درود بر شما
    روایت تلخی که به قول دوستمان ، چقدر آشناست. امیدوارم همه عمه لیلاها بیشتر به فکر سلامت جسم و روح خود باشند. برای خود ارزش قائل باشند و این نباشد که از ترس حرف مردم، زندگی تلخشان را ادامه دهند

  6. نفیسه ولدی می‌گوید

    چه قصه ی تلخی ! کوتاه و تاثیرگذار بود .
    موفق باشید صدای خانم دیبا هم گرم و دلنشین است .

  7. الهه میرمحمدی می‌گوید

    ممنون از شما دوستان عزیز

  8. شهین طالبی می‌گوید

    چه سرنوشت تلخی!!!!! عمه لیلا به جای تزریق چربی، در کنار دعا ونماز، نیاز به یک مشاور و روانشناس داشت تا هم از بیماری وسواس و هم از دست شوهر ستمگر رها شود. امیدوارم انسانها در زندگی، وقتی دچار مشکل هستند از راه درست و اصولی، مشکلات را حل کنند و فکر نکنند تحمل هر بی عدالتی و ستمی کار خوبی است.
    خانم میرمحمدی موفق باشید.

  9. خطیبی می‌گوید

    روایت تلخی بود، عمه لیلا جز نماز و دعا باید واسه خودش بستر ارزش قائل می شد و با مشاوره مشورت می کرد تا تصمیم گیری درست تری می داشت

  10. شاهمرادی می‌گوید

    عمه لیلا به جایی رفت که آرامش نصیبش شود او دیگر رنج نمیکشد.

  11. دورودیان می‌گوید

    قسمت تزریق چربی ،تکه نچسب این متن است.نه به اندیشه این فرد می‌خورد نه به شخصیت او.بنابراین مخاطب فکر می‌کندنماز ونیایش از روی ناچاری‌ست!مغز داستان همه‌گیر وتلخ است.

  12. شکوفه صمدی می‌گوید

    لیلا، لیلا، لیلاهای بسیار سرزمینم…

  13. فرشته خانی می‌گوید

    این هم یه بیماری روحی وحشتناکه که بیشتر از خود بیمار اطرافیان در گیر می شن.با دارو و مشاوره میشد به عمه لیلا کمک کرد.
    ولی مثل اینکه کسی نبوده به او کمک کنه
    خوب اونم به خدا پناه برده.

  14. ازاده جولایی می‌گوید

    چقدر تلخ و غم انگیز که هنوز عمه لیلاها رو دور و برمون هستند.
    مرسی از خانم میر محمدی با این قلم شیرین شون.

  15. مریم عاطفی می‌گوید

    به نظرم لیلای ما باید از خودش حلالیت می طلبید . بخاطر سکوتی که وقتش نبود . خداقوت دوست عزیز?

  16. آتوسا سادات متین رهبری می‌گوید

    تنها چیزی که میتونم بگم اینه که بیاییم پسرامونو درست تربیت کنیم

  17. سردشتی می‌گوید

    خوشبتانه خانم های ایرانی دیگر کمتر دچار این معضل می شوند و آموزش در خانواده بسیار این مشکل را کاهش داده. سپاس

  18. طاهره مسافری می‌گوید

    هوای لیلاها رو بیشتر داشته باشیم تا خودشون هم به بتونند خودشون کمک کنند.

دیدگاه‌تان را درباره این متن بنویسید

پست الکترونیک شما نمایش داده نمی‌شود