از این که گردنمو کج و درخواست کنم، ناراحتم؛ اما چارهای ندارم!
چشمهامو میبندم، نفس عمیقی میکشم و زنگ خونهی خانم پارسایی رو میزنم!
چشمیِ در تاریک و دوباره روشن میشه؛
یهمدت میگذره و بعد صدای چرخیدن کلیدو میشنوم. توی این ۵ ماه و نیم که ما به این آپارتمون اومدیم، چندبار به من گفته، حتی وقتی توی خونه هم هستید، درو قفل کنید، چون به راحتی و با انداختن یه کارت لبهتیز، درها باز میشن!
سلام و احوالپرسی میکنم و با مِنومِن میگم: «کلاس زبان ثبتنام کردم. کتابهای (head way) ترمهای قبل پارمیسجونو میخواستم.»
چشمهاش گرد میشه و میگه: «اما همسرتون گفتن شما توی دانشگاه زبان تدریس میکردید!»
رنگم پریده؛ اما خودمو جمعوجور میکنم و میگم:
«زبان روسی، نه انگلیسی!»
از دست چاخانهای امیر خسته شدم! چند هفته پیش هم یکی از همسایهها پرسید: همسرتون گفتن مهندس مکانیک هستن! حتما نتونستن کار پیدا کنن؛ برای همینه، توی آژانس کار میکنن؟
من هم با دستپاچگی گفتم: بله همینطوره!
پارمیس هم میآد و توضیح میده کتابهای (work book) رو نوشته و قابل استفاده نیستند!
حالا باید منت یه دختر ۱۴ – ۱۳ ساله رو هم بکشم! میگم: «اشکالی نداره، حالا یهکاریش میکنم!»
پارمیس میگه: «کتابها رو دادم بابا بذاره توی انباری، الان اینجا نیست!»
خانم پارسایی میگه: «باشه میگم همسرم کتابها رو از توی انباری بیاره بیرون و بعد میدم پارمیس براتون بیاره!»
میدونم که پارمیس دلش نمیخواد کتابها رو به من بده؛ اما خب، خانم پارسایی توی رودر بایستی همسایگی دخترشو وادار میکنه کتابها رو برای من بیاره!
میگم: «برای دوشنبه کتابها رو میخوام – بیزحمت – پارمیسجون یادت نره ها»
در حالی که پارمیس با حرص نگاهم میکنه،
خداحافظی میکنم و یه نفس راحت میکشم! دیگه مجبور نیستم خودم بیام جلوی درِ خونهشون!
وارد آسانسور میشم و دکمهی ۴ رو محکم فشار میدم! آخیش! چشمهامو میبندم؛
چقدر آهنگ توی آسانسور خوبه!
گوینده: فاطمه همدانی
موزیک پادکست: موسیقی متن فیلم افسانه ۱۹۰۰ ساخته انیو موریکونه
داستان دیگری را به قلم همین نویسنده بخوانید:
بعضی ها هم اینجوری هستند دیگه. به نظر عقده حقارت دارند و سعی می کنند با دروغ جبران کنند. دستتون سلامت . متن خیلی خوبی بود خانم طالبی گرامی
جدا از قلم قوی تون، موضوع خیلی خوبی رو هم انتخاب کردید. متاسفانه این روزها خیلی باب شده!
امان از دست غرور آقایون که باعث شرمندگی خانواده میشه
قلمت سبز دوست من
از دستِ آقای داستان…
🙂
قلمتان سبز خانم طالبی عزیز
درود بر شما
به موضوع جالبی اشاره کردید و دروغهایی که جز شرمساری، هیچ عایدی ندارند 🍁
امان از چاخان …سخته با این جور آدمها زندگی کرد
درود بر شما خانم طالبی نازنین. امان از دروغ و دروغگویی که به یک عادت تبدیل بشه. بنظرم درمورد بعضی آدمها حکم بیماری رو پیدا میکنه. قلم و اندیشه ی شما سبز
دروغ ترمزهای جاده زندگی هستند که با احتیاط باید از کنارشان گذشت
عجب!
چقدر حرص دختر را خوب نوشتهاید…
ماییم که اصل شادی و کان غمیم
سرمایه ی دادیم و نهاد ستمیم
پستیم و بلندیم و کمالیم و کمیم
آیینه زنگ خورده و جام جمیم
خیام
دوستان عزیز و گرامی از شما سپاسگزارم، لطف کردید متن را خواندید و دیدگاه ارزشمندتون رو ثبت کردید.
خواهش میکنم😍😍🌺🍃
چه شعر زیبایی!
خیلی ممنون خانم طالبی مهربان.
خواهش می کنم سمیرا جان، خوشحالم که شعر رو دوست داشتید
خانم فاطمه همدانی گرامی
شما با صدای زیبا، بسیار عالی این متن رو اجرا کردید، سپاسگزارم.
استش من به شخصه کتابهامو به کسی قرض نمیدم از اینکار متنفرم چرا که ناشر و نویسنده و ..که برای اثرشون این همه زحمت کشیدن رو برای همیشه میشه گفت بیکار میکنیم .کسانی که فقط برای کتاب نمیخوان هزینه کنن خب نبایدم اون کتابو داشته باشن خب هر جنسی بخوایم داشته باشیم باید هزینه شو بدیم و اگر ندیم … امیدوارم اینکار زشت با فرهنگ سازی اصلاح بشه ما لباس شخص دیگه رو قرض نمیگیریم کتاب هم جز اموال شخصیه . قلمتان مانا داستان جالبی بود
سلام…من هم معتقدم که هر کسی باید برای فرهنگ و هنر هم هزینه کند، یعنی مثلا تبادل کتاب باشد، یعنی هر دو طرف کتاب خریده باشند… البته امیدوارم که شرایط اقتصادی به گونه ای باشد که همه بتوانند برای کتاب، سینما و تاتر هزینه کنندو لذت ببرند. سپاسگزارم.
خداقوت خانم طالبی عزیز . خانم داستان هم ماشالله زبل بوده که سریع گفته زبان روسی نه انگلیسی😄من که عمرم عقلم قد نمیداد . یک جورایی هر دو برای هم ساخته شده بودند
معلومه که خدا در و تخته رو خوب به هم جور کرده زن و شوهر هر دو دروغ می گن و چه جو بد یه کلا انگار دروغگویی مسری شده چون دختر همسایه هم در مورد کتاب دروغ می که.
موضوع جالبی بود
ریاکاری بعضی آدما ی با هم ولی تنها.
دوست عزیز، ناراحت نباشید شما تنها نیستید، قلمتان مانا
سلام شهین بانو عزبز
به موضوع بسیار خوب و مهمی اشاره کردید
بله متاسفانه کم نیستند آدم هابی که در دور و اطرافمان به مرض دروغگویی مبتلا هستند !!
موفق باشید