ما زنها عقلمان نصف مردهاست، شاید هم یک چهارم!
عکاس: ماهی صفویه/ نویسنده: زیبا زفرقندی
ما زنها عقلمان نصف مردهاست،
شاید هم یک چهارم!
البته همینقدر هم که از عقل بهره بردهایم، خودش جای شکر دارد!
به هر حال طبیعی است که ما از ریاضیات و منطق و مدیریت و مشاغل مهم سر درنمیآوریم و مهمترین مباحثی که با آن درگیر هستیم، اینهاست: میزان سرخ شدن سبزی قورمه چقدر است؟ چقدر گردو برای فسنجان کافی است؟ و غذا ترش باشد بهتر است یا شیرین؟ چرا روی تلویزیون خاک نشسته است؟ و…
همسرم میگوید: عزیزم غذای امشبت مثل همیشه نبود؛ اما ممنون!
نمیدانم چرا غذایم مثل همیشه در نیامده است؟ من که همان کارهای همیشگی را انجام دادهام؛ همان قدر کنار گاز ایستادم و برنج را دَم انداختم و بوی گند پیاز گرفتم!
میز را هم که چیدم شبیه همان غذای همیشگی بود!
خواستم بگویم: «همسرجان لابد اون بیرون اتفاقاتی افتاده که به مذاقت خوش نیومده؛ وگرنه اینجا همه چیز مثل همیشهس!»؛ اما نگفتم، چون یکهو وسط تجزیه و تحلیلهای متعدد یادم افتاد که عقل من به اندازهی عقل همسرم نیست و اصلا نمیدانم تجزیه و تحلیل را با کدام ت/ط مینویسند.
این شد که گفتم: «راست میگی عزیزم! باید بیشتر تلاش کنم! اتم که غنی نمیکنم! باید درست انجامش بدهم!»
گوینده: زیبا زفرقندی
موزیک پادکست: قطعهای از هنری مانچینی
داستان دیگری را به قلم همین نویسنده بخوانید:
مامان چرا اینقدر از آمپول میترسی؟!
درود بر شما زیبا جان. جالب نوشتید. طنز تلخ!! چقدر خوبتر که با صدای خودتان اجرا کردید. سپاس از شما
خیلی خوب بود زیبا جان. یک باور غلط که متاسفانه به مرور رواج پیدا کرده. سپاس دوست خوبم
ببخشید دیدگاه قبلی متعلق به من هست
بعضیها همینطور فکر میکنند… متاسفانه.
با دو نفر از بستگان سالخورده صحبت میکردم که قویاً همین باور را داشتند.
چه خوب نوشته بودید خانم زفرقندی عزیز.
قلمتان مانا
لابد اون بیرون اتفاقاتی افتاده، من که کارهای همیشگی را انجام داده ام……افکار پوسیده + اتفاقات بیرون←ببخشید غذا مثل همیشه نبود!!
چه خوب تصویر کردید.
خیلی ها متاسفانه هنوز همین باور رو دارند ،خیلی خوب بیان کردی دوست خوبم
سلام زیبا جان چقدر زیبا نوشتید درد همه خانمها وقتی که شوهرانشان در گیر افکار بیرون از خانه هستند ومیخواهند توی خانه خودی نشان بدهند مذاقشان مذاق تلخ گرفتاریهاست وهیچ انرژی مثبتی توی خانه خرج نمیکنند.
زیبا جان ممنون ازنوشتن متن خلاق.موضوع وقالب
عالی نوشتی زیبا جان! عالی!
زیبای عزیزم زیبا نوشتی.
کاش زن قصه اینقدر خسته و نا امید نبود.
دید مثبت به زندگی و اضافه کردن سر انگشتی از عشق به ظرف پیاز داغ هم عطر و بوی اونو می تونه عوض کنه.میشه امتحان کرد،چرا که نه.
خداقوت زیبا جان . چه سخت است که زن دیگر نای اعتراض هم نداشته باشد..موفق باشید
خانم زفرقندی عزیز خیلی ظریف و طنازانه تلخی های زن بودن و نادیده گرفته شدن زحمات آنها را بیان کردید .
موفق باشید
درود بر شما
ای کاش کمی بیشتر قدر هم را می دانستیم. این قانون کائنات است که هر کس انرژی مثبتی به دیگران بدهد، حتما چند برابرش را دریافت خواهدکرد.
هر زمان مردان سنجیده و منطقی و به دور از تعصب و باورهای غلط، با شریک زندگیشان با مدارا و عشق رو به رو شدند، حتما عشق بیشتر و دنیای زیباتری را در اختیار خواهند داشت .
سرتان سبز بادا، جان مطلب راخوب گفتید
من اصلا این دیدگاهو نمی پسندم ما پروفسورهای زنی داشتیم که در ریاضی محض قدرت اول جهان شدند . اولین زن به کره ماه رفت . زنهای انقلابی که جهان را متحول کردند . ماری کوری و …………اگر شما این ایده را در مورد خودتون دارید صد در صد در موضع ضعفید الان کسی این حرفها را باور ندارد پس باور خودتون رو عوض کنید . ماری کوری هم برای خانواده خودش غذا میپخته اما هدف اصلیش اونو از بقیه متمایز میکرده مهم اینه که همسر آدم ، یک همدم مهربون باشه . اینها روزمرگی زندگیه .