همه‌ی روزهای قاعدگی

عکاس: ماهی صفویه/ نویسنده: شکوفه صمدی

روز صفر

نمی‌دانم امروز چه مرگم است.

مدام خوابم می‌آید. همه‌اش دلم می‌خواهد چیزی بخورم، مخصوصاً چیزهای شیرین. خواب راحت هم که با بچه‌ی کوچک کار شاقی است. تازه چشم‌هایم گرم شده بود و اندکی از دردهایم کم، که بیدارم می‌کند که برایم شربت درست کن!

هر چه اصرار می‌کنم که بگذار بیشتر بخوابم، نمی‌گذارد.

هر چه می‌گویم چشم، بیشتر پاسفت می‌کند که همین الآن می‌خواهم! به‌زور خودم را از تخت بیرون می‌کشم.

پارچ را برمی‌دارم.

ظرف شکر را خالی می‌کنم توی آن. زیاد شد؟ خوب بشود! دوباره شربت درست می‌کنم توی همین پارچ. عرق بهارنارنج را از کابینت درمی‌آورم. عطرش که می‌پیچد، اندکی سرحال می‌شوم.

می‌گذارم پسرک شربت را هم بزند تا آب بیاورم.

کمی از آب شیر می‌ریزم تا شکر حل شود.‌ بعد آب خنک از یخچال اضافه می‌کنم. هم می‌زند. هم می‌زنم و دو لیوان می‌ریزم. حس خنکی تمام تنم را می‌گیرد. پسرک می‌گوید باز هم می‌خواهم.

می‌دانم که دیگر نمی‌خورد، اما تا نیمه لیوان را پر می‌کنم. دردی زیر دلم می‌پیچد، می‌روم دستشویی.

درد همچنان ادامه دارد.

روز اول

رمق ندارم. بوی تنم هم عوض شده.‌ اصلاً خوشایندم نیست.‌

جان آدم گرفته می‌شود انگار. خودم را ناتوان می‌بینم.

میل عجیبی به سرزنش خودم پیدا کرده‌ام. به اطرافم نگاهی می‌اندازم و علت‌های بسیاری برای سرزنش خودم می‌یابم: ظرف‌های کثیف، رخت‌های چرک، ساک‌های بازنشده‌ی سفر، کتاب‌هایی که این‌ور و آن‌ور پخش‌وپلاست، و گردوغباری که همه‌جا نشسته… تازه، بدتر از همه، کاری را که موعدش سررسیده، تمام نکرده‌ام.

قرارهای نگذاشته را هم می‌توانم اضافه کنم!

بی‌‌انگیزه‌ام. حتی شوق رفتن به دفتر کار دوست عزیزم را هم از دست داده‌ام انگار.

دوست دارم ببینمش، اما کاش برای رفتن لازم نبود انرژی مصرف کنم.

کاش می‌شد نیت کنم و بعد چشم باز کنم و در آن جا باشم.
دو روز زودتر پریود شده‌ام، وگرنه قرار نمی‌گذاشتم! حتماً از آثار سفر است.

روز سوم

مگر نه اینکه خداوند هم در این دوران نماز و روزه را حرام کرده است؟ چرا من به خودم سخت بگیرم؟
مگر چه می‌شود این چند روز تعطیل باشم؟ بی‌دغدغه و بی‌قید؟

روز چهارم

از خواب بیدار می‌شوم و عزا می‌گیرم!

تازه این ملافه را شسته بودم!

بغض گلویم را می‌گیرد. دلم می‌خواهد گریه کنم. سعی می‌کنم سریع‌تر ملافه را بردارم تا تشک خونی نشده، اما قضیه بیخ پیدا کرده است. می‌نشینم و زار‌زار گریه می‌کنم. خوب شد، این‌طوری لااقل تا پسرک خواب است، راحت گریه‌هایم را کرده‌ام و سبک شده‌ام.

روز پنجم

توی آیینه‌ی توالت نگاه می‌کنم. خنده‌ام می‌گیرد از قیافه‌ی خودم!

سبیل بلند، موهای‌درآمده‌ی زیرابرو، چشم‌های گودرفته، لب‌های بی‌رنگ‌ و رو!

نا نداشتم به خودم برسم، اما امروز کمی بهترم، آن‌هم به‌مدد خوردن یک کپسول سلکسیب بیشتر.

مدتی است به خودم سخت نمی‌گیرم.

دوران پریود را می‌گذارم برای استراحت. هیچ کاری به هیچ چیزی ندارم. اگر توانستم کاری کنم، به خودم آفرین می‌گویم. اگر نه، دیگر خودم را سرزنش نمی‌کنم. مطالعه می‌کنم، در شبکه‌های اجتماعی می‌چرخم، چرت می‌زنم، و‌ اگر توانستم غذایی می‌پزم.

این‌طوری کمتر به عذاب وجدان و سردرد پی‌ِ آن مبتلا می‌شوم.‌

روز هشتم

از صبح سبکم.

تصمیم‌های جدید می‌گیرم.

تندتند به کارهای آشپزخانه می‌رسم. دو بار است رفته‌ام توالت و خبری نبوده‌ است. خیالم راحت می‌شود و می‌روم حمام. همه‌ی لباس‌های مربوط به این هفته را هم می‌اندازم در ماشین لباسشویی. فرقی نمی‌کند تمیز باشد یا کثیف. ده دقیقه پوشیده باشم یا ساعت‌ها.

بوی این دوران مشمئزم می‌کند.

روز دوازدهم

دلم درد می‌کند. با خودم فکر می‌کنم چه خورده‌ام که اذیت شده‌ام؟ هیچ! میل وافری به خوردن دارم، اما دل‌درد نمی‌گذارد چیزی بخورم.

روز چهاردهم

گر گرفته‌ام.

به توالت می‌روم. بله، ترشحات به اوج خودش رسیده است. نمی‌شد فقط سندروم پیش از قاعدگی را داشته باشم و سندروم روز چهاردهم را نه؟

پاهایم کرخت است و تنم داغ و روحم در پرواز، اما جسمم یاری نمی‌کند.

دلم ماساژ و نوازش می‌خواهد‌.

راستی اسم این سندروم چه بود؟

همین چند وقت پیش درباره‌اش خوانده بودم. توی دفترم نوشته‌ام: میتل اِشمرز.

روز پانزدهم

هنوز ترشحم زیاد است.

مدام باید شورتم را عوض کنم. فکر کنم بد نباشد بروم دکتر. انگار از حد معمول بیشتر شده است. چرا وقتی رفتم بیرون، یادم رفت پد روزانه بخرم؟

می‌روم سمت تلفن.

روز بیستم

چه می‌شد این سیکل ماهانه این قدر نوسان نداشت؟

همه‌ی روزها یکنواخت می‌شد؟

خوب بشود! جور دیگری تنوع ایجاد می‌کردیم! تا می‌آییم عادی زندگی کنیم، درد دوران پریود شروع می‌شود. بعد رخوت بعد از پریود. تا کمی اوضاع بهتر می‌شود، دردهای تخمک‌گذاری شروع می‌شود.

یاد حرف دوستم می‌افتم که شکر کن تخمک می‌سازد بدنمان! باشد، دردش را چه کنم؟

و باز چند روز همه چیز به حالت عادی برمی‌گردد، ولی تا می‌آیم به خودم بجنبم، بداخلاقی پیش از پریود و میل زیاد به خوردن! پف کردن بدن و …اَه.

روز بیست‌وهفتم

از صبح بداخلاقم.

سعی می‌کنم سکوت کنم و چیزی نگویم.

آستانه‌ی تحملم پایین آمده است.

می‌دانم خودم مشکل دارم، اما میل به پرخاشگری در من چنان زیاد است که چند بار صدایم بالا می‌رود.

از خلق سگی خودم کفرم درمی‌آید و دلم می‌خواهد گوشه‌ی خلوتی گیر بیاورم.

همه‌اش تقصیرِ …بندازم گردن کی؟ راستی، امروز چندم است؟

می‌روم سراغ تقویم. خوب، درست است…دو روز دیگر پریود می‌شوم.

نفس راحتی می‌کشم.

خوشحالم که تاریخ ماه قبل را یادداشت کرده‌ام‌.

می‌روم یک دمنوش زنجبیل و نبات درست کنم و به انتظار آمدن پریود روی مبل بنشینم. می‌دانم این خلق سگی به‌‌زودی خواهد گذشت.

 

 

همه‌ی روزهای قاعدگی
گوینده: شیما
موزیک پادکست: قطعه‌ی خاطرات ساخته‌ی هنرمند چینی وندی شی

 

 

 

 

 

 

 

داستان دیگری را به قلم همین نویسنده بخوانید:

چقدر مردها محروم‌اند از این حس خاص!

 

 

 

مطالب مرتبط
46 دیدگاه‌ها
  1. یاسمن بلوری می‌گوید

    درود بر شما شکوفه جان. چقدر خوب توصیف کردید. آفرین بر شما. انگار همه ی ذهنیات خودم بود. بخصوص استدلال روز سوم🤭 اون شربت اجباری خواستن پسرک که از همه بدتر است😁قلمت سبز دوست من

    1. شکوفه صمدی می‌گوید

      قربون شما برم من

  2. دینا کاویانی می‌گوید

    عالی بود.

    1. شکوفه صمدی می‌گوید

      سپاسگزارم که خواندید

  3. خطیبی می‌گوید

    عالی بود ،این عوض شدن خلق و خو از همش بدتره

    1. شکوفه صمدی می‌گوید

      واقعاً…

  4. ناشناس می‌گوید

    سلام شکوفه همیشه بهار
    مثل همیشه و همه وقت عالی

    1. شکوفه صمدی می‌گوید

      سلام و سپاس

  5. شهین می‌گوید

    بسیار عالی بود!
    سپاس شکوفه جان

    1. شکوفه صمدی می‌گوید

      شهین‌بانو
      زحمت کشیدید خواندید و نظر گذاشتید.
      سپاس

  6. سمیرا می‌گوید

    خیلی خوب بود.
    واقعا لذت بردم از خواندنش.
    چقدر دقیق نوشته بودید!

    1. شکوفه صمدی می‌گوید

      ممنونم سمیراجونم

  7. شکوفه صمدی می‌گوید

    خانم شیما، تا حالا به صدای شما گوش نکرده بودم. اجرایتان را دوست داشتم، آن تکه که اه را ادا می‌کنید، بی‌نقص و عالی بود! سپاسگزارم.
    عکس را هم دوست دارم، ممنون خانم صفویه! کاملاً گویا و مرتبط است، حتی حس‌ها را هم منتقل می‌کند.

    1. شهین می‌گوید

      دقیقا تکه اه رو من هم خیلی خوشم اومد

      1. شکوفه صمدی می‌گوید

        خوشحالم هم‌نظریم

  8. دورودیان می‌گوید

    ای وای عالی بود!ولی بدون اذیت اندک پریود
    شدن به مراتب بهترازمشکلات دیگرپریودنشدن
    است.

    1. شکوفه صمدی می‌گوید

      بله، چی می‌شد اذیت نمی‌شدیم؟

  9. سردشتی می‌گوید

    چه خوب بود این متن شکوفه جان. دستت سلامت و قلمت مانا رفیق

    1. شکوفه صمدی می‌گوید

      رفیق بمانی فهمیه‌جان! آنچه از دل برآید…

  10. مریم عاطفی می‌گوید

    عالی بود .‌حال مشترک زنها. خداقوت دوستم

    1. شکوفه صمدی می‌گوید

      ممنونم آذین‌بانو

    2. شکوفه صمدی می‌گوید

      ممنونم مریم‌ عزیز

  11. اذین خودی می‌گوید

    درود بر شما

    متنی با موضوع کاملا جدید و جالب که مسئله همه ما زنان را درگیر می کند. اثراتش حتی گاهی به شوهر و بچه هایمان هم می رسد. اما علی رغم تمام دردسرها و ظاهر ناخوشایندش، حتما از نظر علمی و طبیعی برای بدن زن لازم و عالیست.
    راستش من گاهی با همین نظم و زمان بندی سیکل ماهانه، به یاد بزرگی و حکمت خدا میفتم😄

    1. شکوفه صمدی می‌گوید

      می‌دانید چه می‌گویم؟ هیچ دو بدنی شبیه هم نیست، با اینکه همه شبیه هم هستیم.

  12. شاهمرادی می‌گوید

    سلام نمیدونم چرا انقدر اذیت میشدید وچرا به خودتان سخت میگیرید این دوران گذراست باید روی روانتان کار کنید تا انقدر عذاب نکشید به امید سلامتی وراحتی شما

    1. شکوفه صمدی می‌گوید

      احتمالاً شما دچار سندرم نیستید. و این جای بسی شکر دارد.

  13. فرشته خانی می‌گوید

    امروز سندروم میتل اشمرز را سرچ کردم و فهمیدم که با دارو های خانگی و مسکن های معمولی درد این سندروم بر طرف میشه.کاش اون نوازش و ماساژ هم باشه و کاش این متن رو بیشتر آقایان می خواندن و علت خستگی و بد خلقی این دوره رو می فهمیدند،
    متن خیلی جالب بود،نوشتن در این باره هنوز برای خیلیها تابو هست متاسفانه.
    ولی تا درد گفته نشه درمانی براش پیدا نمی شه
    موفق باشی شکوفه عزیرم

    1. شکوفه صمدی می‌گوید

      ما نگوییم که بگوید خانم خانی عزیز؟

      اتفاقاً همین ماه دارو‌های گیاهی تهیه کرده‌ام. تا ببینیم نتیجه چه می‌شود.

  14. زینت نجار می‌گوید

    پایان کودکی به مرحله ی پریودی رسیدم!
    پریودها، تجربه کردمو میانسالی را دیدم!
    حال در مرحله ی یائسگی به استقبالِ پیری می رم!
    نمی دانم چرا با موی سفیدم درگیرم؟!
    چرا موی سفیدم را رو سفیدی نمی بینم؟!
    چرا جلوی رد پای تجربه را می گیرم؟!

    1. شکوفه صمدی می‌گوید

      افتخار کنید به سفیدی‌ها

  15. تارا می‌گوید

    تارا

    ممنونم عزیز دلم.خیلی با جزییات نوشتی هنگام خوندن همش میگفتم چ با جرات این هم نوشت😉راسش همشه از حرف زدن در مورد این موضوع بدم می اومد.بد اومدن هم بیشتر ب خاطر شرمزدگی ناشی از این موضوع هست.در هر صورت سپاسگزارم عزیزم.

    1. شکوفه صمدی می‌گوید

      ممنونم تاراجونم
      چرا شرمگین باشیم از چیزی که بر ما عارض می‌شود؟
      این شرم را به ما آموخته‌اند به‌گمانم.

  16. ساناز می‌گوید

    این که خود مننننننم. عالی بود شکوفه عزیز
    می‌خوام برای همسرم هم بخونم

    1. شکوفه صمدی می‌گوید

      ساناز‌جونم
      هرچه مردان بیشتری این جور افشاگری‌های زنانه را بخوانند و بدانند جامعهٔ سالم‌تری انتظارمان را می‌کشد.

  17. شهلا اسدی تهرانی می‌گوید

    درود بر شما بانو جان که حرف های ” اسمش و نبر ”
    کل خانم های عالم از ازل تا ابد را با شجاعت فاش کردید
    منکه در اولین پریود تا خود صبح نخوابیم و هر لحظه حسش آزارم می داد دختر بچه ی شلوغی که یهو باید آروم می شد .
    دست مریزاد خانم صمدی

    1. شکوفه صمدی می‌گوید

      ای جان به شهلای نوجوان، چه ترس‌ها و چه قایمک‌بازی‌‌هایی هست در حین این دوران! مگر خودش به‌قدر کافی سخت نیست؟

  18. آناهیتا می‌گوید

    پیشنهاد میکنم به جای پد بهداشتی از کاپ قاعدگی استفاده کنید. یک قسمت از مشکلات این دوره رو کم میکنه. دیگه لازم نیست نگران تعویض به موقع پد و مکان مناسب باشید. هر دوازده ساعت لازمه خالی بشه و احتمالا خونی شدن لباس و تخت و … رو بسیار پایین میاره. برای محیط زیست هم بی ضرر هست و در آخر اینکه اگر به بوی زیاد حساسیت دارید و بوی خون و پد بهداشتی ناراحتتون میکنه با کاپ از این مورد هم نجات پیدا میکنید

    1. شکوفه صمدی می‌گوید

      ممنون. پارسال با کاپ آشنا شدم. هنوز تهیه نکرده‌ام. ممنون که یادآور شدید.

  19. آتوسا سادات متین رهبری می‌گوید

    جالب بود من گاهی وقتی افسرده میشم واقعا نمیتونم ودم رو کنترل کنم و بعضی اوقات چنان بدخلقی میکنم که بعد از اون جایی برای توجیه دوران مستی و افسردگی باقی نمی مونه .

    1. شکوفه صمدی می‌گوید

      خواب یکی از چاله‌هایی است که من پیدا کرده‌ام.

    2. شکوفه صمدی می‌گوید

      خواب یکی از چاره‌هایی است که من پیدا کرده‌ام.

  20. ناشناس می‌گوید

    عالب بود بهترینی خاله😍😍😍❤❤❤

  21. عارفه می‌گوید

    عالی بود بهترینی خاله😍😍😍❤❤❤

    1. شکوفه صمدی می‌گوید

      قربونت برم ففه جونم

  22. پری ناز می‌گوید

    واااای خدا به خانم ها کمک کنه با این همه مسئولیت

    1. شکوفه می‌گوید

      اول خودشون لازمه به خودشون کمک کنند

دیدگاه‌تان را درباره این متن بنویسید

پست الکترونیک شما نمایش داده نمی‌شود