از چپ و راست وارد دو خط سفید ممتدی میشوند که حریم من است و من گم میشوم در صدای بوقهای ممتدشان!
سرشان را با تاسف تکان میدهند و تبعیدم میکنند به سرزمینی که در آن باید سوار ماشین لباسشویی شوم! در سرزمین آنها ماشینها بین دو خط حرکت نمیکنند!
بر سرم فریاد میکشند و فحشهایی میشنوم که حتی معنی بعضی از آنها برایم آشنا نیست!
در سرزمین آنها من که قانون سرعت را میدانم جایی ندارم. بیمهارتم میدانند و دلشان نمیخواهد لذت و هیجان سرعت را از راندنشان بگیرم!
من شهروند درجه چندم سرزمین آنها هستم. شهروندی که باید پوستش را کلفت کند. شیشههای ماشینش را بدهد بالا و زیر لب به خودش بگوید: این نیز بگذرد!
واقعا این نیز بگذرد… شاید اگر شهر تا این حد مملو از ماشین نبود این مسائل هم کمتر پیش میومد.
از متنتون لذت بردم که واقعا ریزبین بودین و جالب توصیف کردین. مرسی
بله دوست من چاره ای نیست جز اینکه بگوییم این هم بگذرد
بله عزیزم این هم نمونه ای دیگه از خشونت علیه زنان است عیبی نداره می گذره
شاید ما نیز در دوران گذار باشیم، شاید به زودی این فرهنگ غلط و نگاه نادرست مردسالارانه از جامعه رخت بربندد. جامعه ای که در ان زنان ارزشمندند، موفقتر خواهد بود.
جالب بود منم همیشه از هراس فرهنگ افرادی خاص پشت فرمان استرس میگیرم.
انهایی که وقتی از پشت سر بجای موهای در هوا پریشان راننده کله ای با روسری میبینند و گاز,میدهند که عرض احترامی کنند
سلام
درنگاه اول آنچه مطلب شماراوارد نقد میکند کلمات تکراری است،دریک بند.
خط اول_کلمه ممتد.به جای دوخط سفید،بهتر بود از میان دوخط استفاده میکردید.
خط دوم_سرزمین
خط چهارم_سرعت
سرزمین درخطهای آخر نیز استفاده شده.
منگممیشوم دربوقهای ممتدشان”با اینجمله حس خواننده را به طرف تقصیر زن صوق داده اید.ما تصویری از رانندگی زن نداریم،کمی یکطرفه قضاوت شده،واین از حقیقت مانندی مطلب کم میکند.حقیقت مانندی نسبت به دیگر عناصر،دراین مجموعه نوشتارحرف اول را میزند.
خیلی هوشمندانه حرف دل خیلی از خانوما را زدی با آرزوی موفقیت
هی…
اما ما باز رانندگی میکنیم و منتظر تایید آنها نمیمانیم.