شما چقدر از دعوت به یک مهمانی خوشحال میشوید؟
روزها و دقایق قبل از مهمانی بر شما چگونه میگذرد؟
برای من که گاهی با ترس و دلشوره همراه است.گاهی هم امید روزهای بعد است و روزنهای برای فراموشی مشکلات و دغدغههای همیشگی. البته همه چیز بستگی به نوع میهمانی دارد. لحظهای که کسی مرا به یک مهمانی رسمی دعوت میکند، لحظهی شادی است. من اول خیلی خوشحالم، اما بعد از چند ساعت دغدغههایم شروع میشود. اولین قدم انتخاب لباس مناسب است. کمد را باز میکنم و یکی یکی نگاه میاندازم. بعضیها را پرو میکنم. گاهی اوقات لباسی که سال گذاشته اندازهام بوده میبینم که دیگر اندازهام نیست. روی تخت پر از لباس میشود. کیف و کفشهایی که با هم جور نمیشوند. بعد من، غمگین میشوم و تصمیم میگیرم فعلا پرو را رها کنم.
موقعیت دیگری هم هست که بدتر از این است.
این که همسر شما حضور داشته باشد و شما بخواهید با نظر او لباس انتخاب کنید. به نظر او تمام لباسها عالی هستند؛ حتی لباسهایی که به زور به تن شما رفتهاند. کیف و کفشها هم به نظر او با لباسها کاملا ست هستند. او هر کاری میکند که از زیر بار خرید شانه خالی کند اما شما زیر بار نمیروید و مصر هستید که لباسی شایستهی اندام جدیدتان داشته باشید. البته این تازه آغاز ماجراست. باید برای روز مهمانی و روزهای قبل از آن وقت آرایشگاه بگیرید. تازه، خرید کادو هم کلی وقت میخواهد.
برای بعضیها همان روز اول دعوت به مهمانی، شروع یک برنامهی رژیم غذایی سخت است شاید بتوانند در روزهای مانده تا مهمانی دست کم چند کیلو لاغر شوند.
فکر کنید همه چیز را به خوبی پشت سر گذاشتهاید.
روز مهمانی فرا رسیده و شما آمادهی رفتنید. اگر در تهران زندگی میکنید باید فکر کنید حالا ترافیک را چه کنید. ساعتها در ترافیک برای یک شام رسمی در تالاری آن سوی شهر. من که دیگر ادامه نمیدهم. با اطمینان میگویم اگر بتوانم از همان روز اول از آن چشمپوشی میکنم و ترجیح میدهم در خانه بمانم.
حالا تصور کنید شما به یک مهمانی دوستانهی نه چندان رسمی دعوت میشوید.
دوستی تلفن میکند و شما را برای صرف قهوه یا یک وعدهی غذایی به یک کافی شاپ یا رستوران معمولی دعوت میکند. میدانید دوستان دیگری هم هستند. خوشحالید از این که دوست شما لازم نیست آشپزی کند و به زحمت بیفتد. احساس من که عالی است. از همان روز دعوت، امید در من جوانه میزند. اصلا برنامهریزی نمیخواهد. کافی است به نزدیکترین شهر کتاب بروید و مناسبترین هدیه را خریداری کنید. یک سی دی موسیقی یک کتاب یا یک مجسمه که میدانید دوستتان دوست دارد. بعد میروید به سمت و سوی گپ زدن. فارغ و بی خیال نشستن و راجع به ماجراها و آدمهای زندگی، بی دغدغه قضاوت کردن!
من فردای آن روز که از خواب بلند میشوم جلوی آینه میایستم و لبخند میزنم. آن صبح را میتوانم به یاد شب خوشی که گذشته است، بدون دلشوره و سرخوردگی سر کنم.
گوینده: دنیا طیبی
من هم کاملا با شما موافقم دوست من که متاسفانه مهمانی های دوستانه بهترو بی دغدغه تر از مهمانی فامیلیست. متن خوبی بود. موفق باشید
من زیاد اهل تجملات مهمانی ها نیستم و برای همه ثابت شده. سعی میکنم مرتب باشم ولی پوشیدن چندباره ی لباسها برایم اهمیتی ندارد. بیشتر ترجیح میدهم خوش رو باشم تا خوشگل.
اما براستی که مهمانی های دوستانه چیز دیگری است و صد پله بیشتر هیجان دارد
به نظرم هر دو شکل مهمانی خوب است. همه چیز بستگی به نحوه ی برخورد ما با آنها دارد. فکر میکنم اگر کسی برای یک مهمانی رسمی آنقدر نگرانی به خرج دهد، در مهمانی دوستانه تر هم دلواپسی هایش را به شکل دیگری بروز میدهد.
سلام، من هم از این نوشته لذت بردم و موافقم که مهمانیهای دوستانه و راحت، صد برابر بهتر از مهمانیهای رسمی و پرتکلف من باب وظیفه است. کاش از این فرهنگ تجملات و چشم و هم چشمی فاصله بگیریم. زندگی را بیخود سخت نکنیم و از بودن با عزیزانمان لذت ببریم.
نویسنده خیلی سر راست به موضوع می پردازد و ضمن نیم نگاهی انتقادی به دغدغه های کوچک زنانه ، بک مهمانی خوب و صمیمی را تصور می کند . از نظر من هم نمیشه همه ی مهمانی ها رو به این راحتی رفت.
موفق باشید
موضوع خیلی خوبی بود ولی از نظرمن نباید اینقدر سخت گرفت همینکه یک برنامه خوب تدارک دیده شده وجمع دوستان یااقوامرا میبینی باید خوشحال باشی شاید لباس وآرایش دغدغه باشه ولی نه آنقدر که تمامفکرت را مَشغول کند فکر میکنم سن نقش داره چون خانمهای جوان میخواهند در مهمانیها بدرخشند
راست رفته بودید سر موضوع اصلی زنان برای رفتن به مهمانی : خودمان سخت میگیریم وقتی مهمانی تمام میشود می بینیم هیچکس از لباس ما ایراد نگرفته واصلا توجهی به وضع طاهری نمیشود نباید اهمیت داد باید از هر لحظه دور همی ها لذت ببریم .
عالی!
رفتن به فضاهای عمومی برای تفریح یک کار شهری است. خصلت انسان مدرن و شهرنشین است و منهم خیلی این خصلت را دوست دارم
به نظر من مهمانی را هم باید مثل ملاقات با یک دوست ساده برگزارکرد .چون استرس باعث میشه از مهمانی لذت نبریم.
به نظر من مهمانی را هم باید مثل ملاقات با یک دوست ساده برگزارکرد .چون استرس باعث میشه از مهمانی لذت نبریم.
موضوع خیلی جالبی بود و من مدتهاست که برای مهمانی رفتن دغدغه ای ندارم و فقط به این فکر می کنم که أین فرصت غنیمته و سعی می کنم که بهم خوش بگذره اصلا برام مهم نیست که لباسم تکراری باشه،مهم آینه که راحت باشه
و مهم اینه که یکی دو ساعت با اونهایی که دوستشان داریم بگذرونیم
البته که ست کردن لباس وهارمونی داشتن چشم را نوازش میده،والبته که حسنجویی کردن از دیگران خیلی خوبه؛ولی درتکوین این حسنجویی
تفاوت هست.برای دیگران دغدغه میشه که دفعه بعد کاری کند که از او هم تعریف بشه.دیگه خود دانید😄
من هیچ وقت استرس نمیگیرم چون سخت نمیگیرم ، هر مهمانی که دعوت بشم نیم ساعت زمان کافیست حاضر شم ، از مهمانی عروسی گرفته تا یک دورهمی ساده
چه خوب هردو دور همی را به تصویر کشیدید من گپ دوستانه رو ترجیح می دهم .خداقوت دوست عزیز
سلام به نظر من هم هر دومهمانی خوب است ولی مهمانی دوستانه در کلوپ و کافی شاپ را من بسیار دوست دارم ولی
هنوز برای خانواده ها خصوصا همسران شکا ک جا نیفتاده است و مجبوری او را هم با خود ببری !!!
اما مهمانی اول برای من همیشه سخت بود سه دختر بچه قد و نیم با ذوق و شوق درست در نی نی چشمانتان نگاه کنند و هر سه بگویند ما قرار است چه بپوشیم آیا تصمیم به دوختن گرفتی یا که پدر پول می دهد و لباس تازه را می خریم بگذارید رو راست بگویم به من خوش نمی گذشت حتی در سالن هم نخ و سوزنم را به همراه داشتم و دختر ها که کوچکتر بودند به ما غذا نمی رسید اگر شام میهمانی و یا تالار سلف سرویسی بود خلاصه شاید به همسر جان خوش می گذشت ولی برای من کلی خستگی بهمراه داشت
موضوع جالب بود من ک عزیزم یکی از بهترین تفریحات م
دعوت شدن به مهمانی است همه مدل شو دوست دارم وفک کردن به چی بپوشم وچه ارایشی داشنه باشم برام جالبه چون ما عادت ندارم تو منزل زیادبه این مساعل فک کنیم خودش غنیمته اراسته ومنظم دوستان وفامیل روببینی