پنج شش ساله که بودم، وقتی پول تو جیبی بیشتری از پدرم میخواستم، او کتاب حافظ را به دستم میداد و میگفت: این غزل رو حفظ کن، بیا برام بخون تا بهت بدم ....
و این گونه تخم میل به خواندن و نوشتن را در وجودم کاشت.
در ۱۶ سالگی ازدواج کردم و اکنون ۲ دختر دارم که جانم به جانشان بند است.
با این که شغلم ربطی به نوشتن ندارد ولی در تمام این سالها نوشتن مانند موزیک متن فیلم، قسمت لاینفک زندگیام بوده و هست ...